vertiginous

/vɜːrˈtɪdʒɪnəs//vɜːˈtɪdʒɪnəs/

معنی: دورانی، دچار سرگیجه، سرگیجهای، دوران کننده
معانی دیگر: وابسته به سرگیجه، چرخان، در حال دوران یا چرخش، چرخشی، در چرخش، گیج کننده، سرگیجه آور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: vertiginously (adv.), vertiginousness (n.)
(1) تعریف: tending to cause vertigo.
مشابه: dizzy, giddy

- a vertiginous height
[ترجمه گوگل] ارتفاع سرگیجه
[ترجمه ترگمان] ارتفاع vertiginous
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: experiencing vertigo; dizzy.
مشابه: dizzy, giddy, light

(3) تعریف: turning, spinning, or whirling about.

(4) تعریف: tending to change quickly; unstable.
مشابه: dizzy

جمله های نمونه

1. The two skyscrapers were connected by a vertiginous walkway.
[ترجمه گوگل]این دو آسمان خراش توسط یک راهروی سرگیجه به هم متصل شدند
[ترجمه ترگمان]دو آسمان خراش ها به یک پیاده رو متصل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The vertiginous episodes tend to grow less frequent and less severe as hearing loss progresses.
[ترجمه گوگل]با پیشرفت کم شنوایی، اپیزودهای سرگیجه کمتر رشد می‌کنند و شدت کمتری پیدا می‌کنند
[ترجمه ترگمان]اپیزودهای vertiginous تمایل به رشد کم تر و خشونت کمتری به عنوان پیشرفت شنوایی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Today, the spread of cultural influence has attained vertiginous speed.
[ترجمه گوگل]امروزه گسترش نفوذ فرهنگی به سرعت سرگیجه‌آوری رسیده است
[ترجمه ترگمان]امروزه گسترش نفوذ فرهنگی به سرعت vertiginous دست یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You'll find 10 vertiginous slopes in 4 unique locations, each - with their features, bonuses and surprises.
[ترجمه گوگل]شما 10 شیب سرگیجه دار را در 4 مکان منحصر به فرد پیدا خواهید کرد، هر کدام با ویژگی ها، پاداش ها و شگفتی های خود
[ترجمه ترگمان]شما ۱۰ شیب vertiginous در ۴ مکان منحصر به فرد، هر یک با ویژگی ها، مزایا و شگفتی های آن ها پیدا خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The most obvious is the vertiginous pattern of WuXi's financial performance, albeit from a low base.
[ترجمه گوگل]بارزترین الگوی سرگیجه‌آور عملکرد مالی WuXi است، البته از پایه پایین
[ترجمه ترگمان]بارزترین آن ها الگوی vertiginous عملکرد مالی WuXi است، البته از پایه پایین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. From the path there was a vertiginous drop to the valley below.
[ترجمه گوگل]از مسیر یک قطره سرگیجه به دره پایین وجود داشت
[ترجمه ترگمان]از جاده ای که در پایین دره قرار داشت به دره سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Opener Zebra slaloms to life on a loping, vertiginous riff that keeps sliding sideways when you think you know where it's going.
[ترجمه گوگل]اسلالوم Opener Zebra روی یک ریف سرگیجه‌آور و سرگیجه‌آور که وقتی فکر می‌کنید می‌دانید به کجا می‌رود، به پهلو می‌لغزد، جان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]گورخر opener که با تنبلی به زندگی تبدیل می شود، riff که از پهلو به پهلو خم می شوند، وقتی فکر می کنید می دانید که کجا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A vertiginous climb up the face of the cliff.
[ترجمه گوگل]صعود سرگیجه‌آمیز از روی صخره
[ترجمه ترگمان]لرزه ای بر چهره صخره بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Among those vertiginous research efforts was Project Excelsior, which sought to answer questions such as: Could someone escape from a high-flying aircraft or space capsule using a parachute?
[ترجمه گوگل]از جمله این تلاش‌های تحقیقاتی سرگیجه‌آور پروژه Excelsior بود که به دنبال پاسخگویی به سؤالاتی از این قبیل بود: آیا کسی می‌تواند با استفاده از چتر نجات از یک هواپیمای بلند پرواز یا کپسول فضایی فرار کند؟
[ترجمه ترگمان]در بین آن تلاش های تحقیقاتی vertiginous، پروژه اکسل سیور بود که به دنبال پاسخ دادن به پرسش هایی مانند: آیا کسی می تواند از یک هواپیما با پرواز بالا یا کپسول فضایی با استفاده از چترنجات فرار کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the top of the mountain there was a vertiginous drop to the valley below.
[ترجمه گوگل]از بالای کوه یک قطره سرگیجه به دره پایین وجود داشت
[ترجمه ترگمان]از بالای کوه یک قطره اشک در پایین دره به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Parkgoers draw perverse amusement from watching its victims stagger about in a state of vertiginous disorientation, after just one ride.
[ترجمه گوگل]پارک‌بازان از تماشای تلو تلو خوردن قربانیان آن در حالت سردرگمی سرگیجه‌آور، تنها پس از یک بار سواری، لذت می‌برند
[ترجمه ترگمان]و از تماشای قربانیان خود، که پس از یک گردش، دچار سردرگمی می شوند، تفریح می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. For days Kartoffel stood below it as storms flashed across the vertiginous face of ice and rubble.
[ترجمه گوگل]روزها کارتوفل در زیر آن ایستاد و طوفان ها بر روی صورت سرگیجه دار یخ و آوار می تابیدند
[ترجمه ترگمان]چند روز بود که Kartoffel در زیر آن ایستاده بود و در آن حال طوفانی از یخ و سنگ به وجود آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was nothing left in the world but this vertiginous wave.
[ترجمه گوگل]چیزی جز این موج سرگیجه آور در دنیا باقی نمانده بود
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز در دنیا باقی نمانده بود، بلکه این موج vertiginous
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His head spun as he rose to his feet, his mind clouding, tipping the stairs into a vertiginous spiral.
[ترجمه گوگل]سرش در حالی که روی پاهایش بلند شد چرخید، ذهنش تیره شد و پله ها را به شکل مارپیچ سرگیجه آور واژگون کرد
[ترجمه ترگمان]سرش گیج می رفت و از بالای پله ها بالا می رفت و از پله های مارپیچی بالا می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دورانی (صفت)
revolving, rotational, vertiginous

دچار سرگیجه (صفت)
vertiginous

سرگیجه ای (صفت)
vertiginous

دوران کننده (صفت)
vertiginous

انگلیسی به انگلیسی

• causing a dizzying feeling; spinning about an axis; dizzy; changeable

پیشنهاد کاربران

باعث سرگیجه
Example: 👇
The towering roller coaster offered a vertiginous thrill to its riders as it plunged from dizzying heights.
وقتی ترن هواییِ ( سرگرم کننده ) از ارتفاعات سرسام آور ( به سمت پایین با سرعت ) سقوط می کرد باعث یک سرگیجه ی هیجان آور می شد.

بپرس