verticillate


معنی: پیچیده، چتری، حلقه شده
معانی دیگر: (گیاه شناسی) فراهمه دار، فراهمه آذین (verticillated هم می گویند)

مترادف ها

پیچیده (صفت)
abstruse, complex, intricate, wrapped, twisted, involved, knotty, sigmoid, indirect, crooked, rolled, obscurant, wreathy, recondite, crabby, crimpy, unintelligible, revolute, verticillate

چتری (صفت)
umbelliferous, verticillate

حلقه شده (صفت)
verticillate

تخصصی

[زمین شناسی] آرایش یافته یا دارای verticil ها. مثلاً دارای پیچ های متوالی شاخه ها که بصورت پره های یک چرخ، آرایش یافته است. - مترادف: پیچشی.

انگلیسی به انگلیسی

• grouping of leaves or flowers arranged in a circular manner (botany)

پیشنهاد کاربران

verticillate ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: فراهم
تعریف: ویژگی برگ آذینی که در هر گره سه یا بیش از سه برگ یا ساختاری دیگر دارد |||متـ . چرخه ای whorled

بپرس