versed

/ˈvɜːrst//vɜːst/

خبره، ماهر، چیره دست، آزموده، ورتک، زبردست، متبحر، به اطلاع

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: skilled; knowledgeable (usu. fol. by in).
مترادف: conversant, informed, knowledgeable, learned, practiced, proficient, skilled, trained
متضاد: ignorant, unversed
مشابه: accomplished, adept, erudite, experienced, expert, familiar, fluent, lettered, schooled, skillful, tutored, well-informed

- He was versed in classical languages.
[ترجمه گوگل] او به زبان های کلاسیک مسلط بود
[ترجمه ترگمان] او به زبان های کلاسیک آشنایی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Page is well versed in many styles of jazz.
[ترجمه گوگل]پیج در بسیاری از سبک های جاز به خوبی آشناست
[ترجمه ترگمان]صفحه در بسیاری از سبک های جاز بسیار خبره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I'm not sufficiently versed in computers to understand what you're saying.
[ترجمه گوگل]من آنقدر در کامپیوتر مسلط نیستم که بفهمم شما چه می گویید
[ترجمه ترگمان]من به قدر کافی توی کامپیوتر تخصص ندارم که بفهمم تو چی میگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He had become well versed in employment law.
[ترجمه گوگل]او در قانون کار به خوبی آشنا شده بود
[ترجمه ترگمان]او در قانون استخدام ماهر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He is well versed in history.
[ترجمه گوگل]او در تاریخ به خوبی آگاه است
[ترجمه ترگمان]او در تاریخ تبحر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was not particularly well versed in the social graces.
[ترجمه گوگل]او به خوبی در مواهب اجتماعی آشنا نبود
[ترجمه ترگمان]او در محافل اجتماعی چندان ماهر نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The air force created airborne units versed in machine-gun strafing and rocket-launching operations in support of ground troops.
[ترجمه گوگل]نیروی هوایی برای پشتیبانی از نیروهای زمینی یگان های هوابردی را ایجاد کرد که در عملیات تیراندازی با مسلسل و پرتاب موشک مهارت داشتند
[ترجمه ترگمان]نیروی هوایی واحدهای هوابرد را در عملیات پرتاب مسلسل و عملیات پرتاب موشک در حمایت از نیروهای زمینی ایجاد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You may be versed in necromancy, and steeped in alchemy, and schooled in the ancient cruel arts of your realm.
[ترجمه گوگل]شما ممکن است در نکرومانسی مسلط باشید و در کیمیاگری غرق باشید و در هنرهای بی رحمانه باستانی قلمرو خود آموزش دیده باشید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است در علم کیمیاگری، و غرق در کیمیاگری، و در هنرهای زیبای قدیمی قلمرو خود تحصیل کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fanatical, uncultured leaders, little versed in modern science, can not give us a solution.
[ترجمه گوگل]رهبران متعصب و بی فرهنگ، کمی با علم مدرن آشنا هستند، نمی توانند راه حلی به ما بدهند
[ترجمه ترگمان]Fanatical، رهبران uncultured، دانش کمی در علم مدرن، نمی توانند به ما یک راه حل بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She was so poorly versed in the emotions that she failed to comprehend its true nature.
[ترجمه گوگل]او به قدری از احساسات آگاه نبود که نتوانست ماهیت واقعی آن را درک کند
[ترجمه ترگمان]او آنقدر از احساسات و عواطف بی بهره بود که نمی توانست ماهیت واقعی آن را درک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was an information officer, not a gunslinger versed in controlling the tension of a shoot-out.
[ترجمه گوگل]او یک افسر اطلاعات بود، نه یک تفنگچی که در کنترل تنش یک تیراندازی مهارت داشت
[ترجمه ترگمان]او یک افسر اطلاعاتی بود، نه یک متخصص بی هوشی در کنترل تنش یک عکس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How did dealers not well versed in the technicalities of these cope?
[ترجمه گوگل]چگونه دلالانی که به خوبی در فنون این موارد آشنا نبودند کنار آمدند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه دلال ها در نکات فنی این مقابله مهارت نداشتند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was also reputed to be well versed in poisons and their antidotes.
[ترجمه گوگل]او همچنین به خوبی در سموم و پادزهرهای آنها آگاه بود
[ترجمه ترگمان]او همچنین مشهور بود که به خوبی در مسمومیت و antidotes تبحر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An engineer may be well versed in the technique of value engineering; it includes methods of generating the creative discontinuity.
[ترجمه گوگل]یک مهندس ممکن است در تکنیک مهندسی ارزش به خوبی مسلط باشد این شامل روش های ایجاد گسست خلاق است
[ترجمه ترگمان]ممکن است یک مهندس در روش مهندسی ارزش به خوبی تبحر داشته باشد؛ این شامل روش های تولید the خلاقانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. An educated cleric well versed in Shia theology, he presents reasoned arguments for the beliefs of the conservative establishment.
[ترجمه گوگل]او که یک روحانی تحصیلکرده است که در کلام شیعه مسلط است، دلایل مستدلی برای اعتقادات حاکمیت محافظه کار ارائه می کند
[ترجمه ترگمان]یک روحانی تحصیل کرده که در الهیات شیعه تبحر دارد، دلایل منطقی برای اعتقادات تاسیس محافظه کاران را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• proficient, experienced, skilled, practiced
if you are versed in something, you know a lot about it; a formal expression.

پیشنهاد کاربران

مسلط. خبره
مثال:
It’s said that he even studied under Jahangir Khan, showing he was also versed in philosophy and similar disciplines.
گفته می شود که او حتی زیرنظر جهانگیرخان درس خوانده، نشان می دهد او همچنین در فلسفه و رشته های مشابه مسلط و خبره بوده.
Here’s a breakdown of the **root word "VERSE"**, its **collocations**, **derivatives**, and **example sentences** with translations in Farsi ( without transliteration ) .
- - -
### **Root Word: VERSE**
...
[مشاهده متن کامل]

**Meaning**: A line of poetry or a section of a song.
**Farsi Translation**: بیت ( شعر ) یا بخشی از آهنگ
- - -
### **Collocations with "VERSE"**
1. **Write a verse**
2. **Memorize a verse**
3. **Sing a verse**
4. **Recite a verse**
5. **Compose a verse**
- - -
### **Derivatives of "VERSE"**
1. **VERSED** ( adjective ) : Experienced or skilled in something.
2. **VERSIFY** ( verb ) : To turn something into verse.
3. **VERSIFICATION** ( noun ) : The act of composing verses.
4. **VERSATILE** ( adjective ) : Able to adapt to many different functions or activities.
5. **VERSATILITY** ( noun ) : The quality of being versatile.
- - -
### **Example Sentences**
#### **1. VERSE**
1. **Easy**: She wrote a beautiful verse for her friend.
**Farsi**: او یک بیت زیبا برای دوستش نوشت. ✍️
2. **Medium**: The poet recited a verse from his latest poem.
**Farsi**: شاعر یک بیت از آخرین شعرش را خواند. 📖
3. **Hard**: The song’s opening verse captures the essence of love.
**Farsi**: بیت اول آهنگ، جوهر عشق را به تصویر می کشد. 🎶
4. **Advanced**: Each verse of the Quran carries deep meaning.
**Farsi**: هر آیه قرآن معنای عمیقی دارد. 📜
5. **Expert**: The playwright included a verse in the middle of the dialogue.
**Farsi**: نمایشنامه نویس یک بیت شعر در میان دیالوگ ها گنجاند. 🎭
- - -
#### **2. VERSED**
1. **Easy**: He is well - versed in mathematics.
**Farsi**: او در ریاضیات تبحر دارد. 🧮
2. **Medium**: She is versed in the art of negotiation.
**Farsi**: او در هنر مذاکره مهارت دارد. 💼
3. **Hard**: The professor is versed in ancient history.
**Farsi**: استاد در تاریخ باستان تبحر دارد. 🏛️
4. **Advanced**: To succeed in this field, you must be versed in modern technology.
**Farsi**: برای موفقیت در این زمینه، باید در فناوری مدرن تبحر داشته باشید. 💻
5. **Expert**: The lawyer is well - versed in international law.
**Farsi**: وکیل در حقوق بین الملل تبحر دارد. ⚖️
- - -
#### **3. VERSIFY**
1. **Easy**: The teacher asked the students to versify their stories.
**Farsi**: معلم از دانش آموزان خواست داستان هایشان را به شعر تبدیل کنند. 🎒
2. **Medium**: He tried to versify his feelings but found it difficult.
**Farsi**: او سعی کرد احساساتش را به شعر تبدیل کند اما برایش سخت بود. 💭
3. **Hard**: The poet versified the ancient tale into a modern epic.
**Farsi**: شاعر داستان قدیمی را به یک حماسه مدرن تبدیل کرد. 🏺
4. **Advanced**: Versifying prose requires a deep understanding of rhythm.
**Farsi**: تبدیل نثر به شعر نیازمند درک عمیقی از ریتم است. 🎼
5. **Expert**: She versified the entire novel into a series of sonnets.
**Farsi**: او کل رمان را به مجموعه ای از غزل ها تبدیل کرد. 📚
- - -
#### **4. VERSIFICATION**
1. **Easy**: The versification of the story made it more enjoyable.
**Farsi**: شعرگونه کردن داستان آن را جذاب تر کرد. 📖
2. **Medium**: Versification is an important skill for poets.
**Farsi**: شعرسرایی مهارت مهمی برای شاعران است. ✒️
3. **Hard**: The versification of the text added a lyrical quality.
**Farsi**: شعرگونه کردن متن به آن کیفیتی آهنگین بخشید. 🎶
4. **Advanced**: The versification of ancient myths is a common practice.
**Farsi**: شعرگونه کردن افسانه های قدیمی یک روش رایج است. 🏛️
5. **Expert**: His versification of the historical events was praised by critics.
**Farsi**: شعرگونه کردن وقایع تاریخی او توسط منتقدان تحسین شد. 🏆
- - -
#### **5. VERSATILE**
1. **Easy**: She is a versatile artist who paints and sings.
**Farsi**: او یک هنرمند همه کاره است که نقاشی می کند و آواز می خواند. 🎨🎤
2. **Medium**: This tool is versatile and can be used for many tasks.
**Farsi**: این ابزار همه کاره است و برای کارهای زیادی استفاده می شود. 🔧
3. **Hard**: The actor is known for his versatile roles in movies.
**Farsi**: بازیگر به خاطر نقش های متنوعش در فیلم ها معروف است. 🎬
4. **Advanced**: A versatile mind is essential for solving complex problems.
**Farsi**: ذهنی همه کاره برای حل مشکلات پیچیده ضروری است. 🧠
5. **Expert**: The software is versatile enough to handle multiple programming languages.
**Farsi**: این نرم افزار به اندازه ای همه کاره است که چندین زبان برنامه نویسی را پشتیبانی می کند. 💻
deepseek

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Accomplished
🔘 Adroit
🔘 Capable
🔘 Deft
🔘 Proficient
🔘 Skilled
🔘 Skillful
🔘 Versed
🔘 Adept
✅ Definition:
👉 Highly skilled or proficient in a particular area or activity.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : versify
✅️ اسم ( noun ) : verse / versifier
✅️ صفت ( adjective ) : versed
✅️ قید ( adverb ) : _
مسلط
استاد، حرفه ای، مسلط
تسلط داشتن