معنی: حشرات موذی، جانوران موذی، جانور افتمعانی دیگر: آدم موذی، انگل اجتماعی، (معمولا جمع)، حشرات (مانند مگس و شپش و کک و موش و غیره)، خستر (خستران)، خستران انگلی، (انگلیس) پرندگان و دیگر جانورانی که شکار را طعمه می کنند، شکارکش، آفت شکار، جانور موذی
• (1)تعریف: any of numerous insects or small animals, such as cockroaches or mice, that are destructive, harmful, or otherwise objectionable or difficult to control.
• (2)تعریف: someone who is objectionable or offensive.
• (3)تعریف: such persons collectively.
جمله های نمونه
1. he thinks all beggers are vermin
او می پندارد که همه ی گداها انگل هستند.
2. One should try to eliminate all vermin from his or her house.
[ترجمه گوگل]شخص باید سعی کند همه حیوانات موذی را از خانه خود حذف کند [ترجمه ترگمان]یکی باید سعی کنه همه حشرات موذی رو از خونه اش حذف کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Some reptiles eat vermin as their food.
[ترجمه گوگل]برخی از خزندگان حیوانات موذی را به عنوان غذا می خورند [ترجمه ترگمان]بعضی خزندگان هم به اندازه غذا خوردن حشرات موذی را می خورند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Although vermin are not always visible, they probably inhabit every house in the city.
[ترجمه گوگل]اگرچه حیوانات موذی همیشه قابل مشاهده نیستند، اما احتمالاً در هر خانه ای در شهر زندگی می کنند [ترجمه ترگمان]گر چه جانوران موذی همیشه قابل رویت نیستند، احتمالا در هر خانه در این شهر زندگی می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The beds were filthy and full of vermin.
[ترجمه راستین] تخت ها کثیف و پر از انگل بودن.
|
[ترجمه گوگل]تخت ها کثیف و پر از حیوانات موذی بود [ترجمه ترگمان]رختخواب ها کثیف و پر از حشرات بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He thought all terrorists were vermin and that prison was too good for them.
[ترجمه گوگل]او فکر می کرد که همه تروریست ها حیوانات موذی هستند و زندان برای آنها خیلی خوب است [ترجمه ترگمان]او فکر می کرد همه تروریست ها از جانوران موذی هستند و این زندان برایشان خیلی خوب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. On farms the fox is considered vermin and treated as such.
[ترجمه گوگل]در مزارع روباه به عنوان جانور موذی در نظر گرفته می شود و با آن رفتار می شود [ترجمه ترگمان]در مزارع روباه به عنوان حشره مورد استفاده قرار می گیرد و اینگونه رفتار می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. They fumigated the room to kill the vermin.
[ترجمه گوگل]آنها اتاق را بخور دادند تا حیوانات موذی را بکشند [ترجمه ترگمان]اونا اتاق رو ضدعفونی کردن تا حشرات رو بکشن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Foxes were traditionally regarded as vermin.
[ترجمه گوگل]روباه ها به طور سنتی به عنوان حیوانات موذی در نظر گرفته می شدند [ترجمه ترگمان]Foxes به طور سنتی به عنوان حشره در نظر گرفته می شدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The room was crawling with vermin.
[ترجمه گوگل]اتاق پر از حیوانات موذی بود [ترجمه ترگمان]اتاق پر از حشرات بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Where great, wild creatures ranged, the vermin prosper.
[ترجمه گوگل]جایی که موجودات بزرگ و وحشی در حال گسترش هستند، حیوانات موذی شکوفا می شوند [ترجمه ترگمان]جایی که موجودات وحشی و وحشی در آن جمع می شوند، حشرات موفق می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Also invoked against leg disorders and vermin.
[ترجمه گوگل]همچنین در برابر اختلالات پا و حیوانات موذی استناد می شود [ترجمه ترگمان]همچنین در مقابل اختلالات ساق پا و حشرات مورد استفاده قرار می گیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Vermin, he called them, when she protested at killing a sitting bird.
[ترجمه گوگل]وقتی او به کشتن پرنده ای که نشسته بود اعتراض کرد، آنها را موذی خواند [ترجمه ترگمان]وقتی در حال کشتن یک پرنده نشست، آن ها را صدا زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Down on your knees, you godless vermin!
[ترجمه گوگل]بر زانوهایت، ای موذی بی خدا! [ترجمه ترگمان]بخواب روی زانوهات، ای جانور موذی! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Vermin like that should never be allowed near children.
[ترجمه گوگل]چنین حیوانات موذی هرگز نباید در نزدیکی کودکان مجاز باشند [ترجمه ترگمان]مثل این که هرگز نباید به بچه ها اجازه داده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Foxes are considered vermin.
[ترجمه گوگل]روباه ها از حیوانات موذی محسوب می شوند [ترجمه ترگمان]Foxes در مورد جانوران موذی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. They were the aborigines, vermin by right of law.
[ترجمه گوگل]آنها بومیان بودند، به حکم قانون، حیوانات موذی [ترجمه ترگمان]ان ها موجودات بومی و جانوران موذی بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Vermin don't have to exterminate themselves.
[ترجمه گوگل]حیوانات موذی مجبور نیستند خود را نابود کنند [ترجمه ترگمان]نیازی نیست که خودشون را نابود کنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
حشرات موذی (اسم)
moth, vermin
جانوران موذی (اسم)
vermin
جانور افت (اسم)
vermin
انگلیسی به انگلیسی
• small harmful animals or insects that cause damage to crops and property and are often difficult to subdue (e.g. cockroaches, mice, flies) vermin are small animals such as rats and mice, which can carry diseases.
پیشنهاد کاربران
vermin 2 ( n ) =insects that live on the bodies of animals and sometimes humans, e. g. The room was crawling with vermin.
vermin 1 ( n ) ( vərmən ) =wild animals or birds that destroy plants or food, or attack farm animals and birds, e. g. On farms, the fox is considered vermin and treated as such.
حشرات موذی، جانوران موذی
جانور مزاحم
حشرات موذی
You rot in hell. You filthy vermin
مفت خور
کک'شپش
beggers اشتباه تایپی داره beggars جمله 4 در صفحه می باشد