vermiculate


معنی: کرم خورده، موج دار، دارای خطوط موجی
معانی دیگر: (به ویژه روکار ساختمان یا سنگ) دارای طرح کرمی کردن، موجدار کردن، ژول کردن، ژولاندن

مترادف ها

کرم خورده (صفت)
grubby, carious, wormy, vermiculate, worm-eaten

موج دار (صفت)
lumpy, vermiculate, wavy, sinuate, rippling, undulant

دارای خطوط موجی (صفت)
vermiculate

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to worms; shaped like worms or worm tracks; wormlike

پیشنهاد کاربران

بپرس