1. Hedley Verity went to school locally, and came to the fore as a schoolboy cricketer.
[ترجمه گوگل]هدلی وریتی در محلی به مدرسه رفت و به عنوان یک بچه مدرسه ای کریکت به میدان آمد
[ترجمه ترگمان]Hedley Verity به طور محلی به مدرسه رفت و به عنوان یک کریکت باز دبستانی معرفی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Cinema verity, film noir, that kind of thing.
[ترجمه گوگل]حقیقت سینما، فیلم نوآر، از این جور چیزها
[ترجمه ترگمان]سینما verity، فیلم نوآر، این گونه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Verity Lambert would have artistic control over, and generally the casting vote in any decisions about, the programme.
[ترجمه گوگل]وریتی لمبرت کنترل هنری روی برنامه و به طور کلی رای انتخاب کننده در هر تصمیم گیری در مورد برنامه را داشت
[ترجمه ترگمان]Verity لمبرت کنترل هنری را در دست خواهد گرفت و به طور کلی رای گیری در هر تصمیمی در مورد این برنامه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His wife, Verity Beman, 3 said: "I think he's a hero: a hero in Bonds undies. "
[ترجمه گوگل]همسرش، Verity Beman، 3، گفت: "من فکر می کنم او یک قهرمان است: یک قهرمان در Bonds undies "
[ترجمه ترگمان]همسرش، Verity Beman، ۳ گفت: \" من فکر می کنم او یک قهرمان است: یک قهرمان در Bonds \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. That is the verity that was ignored by regulators and market participants alike.
[ترجمه گوگل]این حقیقتی است که توسط تنظیم کننده ها و فعالان بازار به طور یکسان نادیده گرفته شد
[ترجمه ترگمان]این همان verity است که قانونگذاران و شرکت کنندگان در بازار به طور یک سان نادیده گرفته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Cubes, squares or dice - Constancy, wisdom, verity probity, and equity.
[ترجمه گوگل]مکعبها، مربعها یا تاسها - ثبات، خرد، صداقت، و برابری
[ترجمه ترگمان]Cubes، مربع یا طاس - Constancy، حکمت، درستکاری، و عدالت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Verity TuLST code method through the artificial result finally.
[ترجمه گوگل]در نهایت روش کد TuLST از طریق نتیجه مصنوعی
[ترجمه ترگمان]استفاده از روش کد TuLST از طریق نتایج ساختگی در نهایت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Verity: Don't go near Dad at the moment or you'll regret it.
[ترجمه گوگل]حقیقت: فعلا به بابا نزدیک نشو وگرنه پشیمون میشی
[ترجمه ترگمان]در این لحظه به بابا نزدیک نشو، وگرنه پشیمون میشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The works of his hands are verity and judgment; all his commandments are sure.
[ترجمه گوگل]اعمال دست او حقیقت و حکم است همه احکام او قطعی است
[ترجمه ترگمان]کار دست او verity و قضاوت است؛ همه فرمان های او حتمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Therefore, test and verity investigate data's truth is this follow - up investigate's key.
[ترجمه گوگل]بنابراین، آزمون و بررسی صحت و سقم صحت داده ها این کلید تحقیق پیگیری است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، تست و ارزیابی صحت داده های تحقیق این است که کلید تحقیق بعدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Verity: I bet Dad will make David pay something toward the cost of the replacement plants.
[ترجمه گوگل]حقیقت: شرط می بندم که پدر دیوید را وادار می کند مبلغی را برای هزینه کارخانه های جایگزین بپردازد
[ترجمه ترگمان]Verity: شرط می بندم که بابا باعث شود دیوید به قیمت گیاهان جایگزینی پول بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Verity: You handle your weapon well.
[ترجمه گوگل]حقیقت: شما به خوبی از سلاح خود استفاده می کنید
[ترجمه ترگمان]اسلحه - ت رو خوب کنترل کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In the film, he plays a spy whose mission is to confirm the verity of a secret military document.
[ترجمه گوگل]او در این فیلم نقش جاسوسی را بازی می کند که ماموریتش تایید صحت یک سند سری نظامی است
[ترجمه ترگمان]در این فیلم، او جاسوسی بازی می کند که ماموریت آن تایید هویت یک سند نظامی مخفی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His reaction to them was explosive, and on Monday morning Verity Lambert was hastily summoned to his office.
[ترجمه گوگل]واکنش او به آنها انفجاری بود و صبح روز دوشنبه وریتی لمبرت با عجله به دفترش احضار شد
[ترجمه ترگمان]واکنش او به آن ها انفجاری بود، و صبح روز دوشنبه، Verity لمبرت شتابان به دفترش احضار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید