verisimilitude

/ˌverəsəˈmɪləˌtuːd//ˌverɪsɪˈmɪlɪtjuːd/

معنی: احتمال، راست نمایی، شباهت به واقعیت
معانی دیگر: واقع مانندی، محتمل نمایی، راستین نمایی، عین نمایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the appearance or semblance of truth or reality.

- The author did a great deal of research in order to bring historical verisimilitude to the novel.
[ترجمه گوگل] نویسنده تحقیقات زیادی انجام داد تا واقعیت تاریخی را به رمان بیاورد
[ترجمه ترگمان] نویسنده کتاب زیادی از تحقیقات را به منظور آوردن واقعیت historical تاریخی به رمان انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something, such as a statement, that appears to be true or real, perhaps falsely.

جمله های نمونه

1. At the required level of visual verisimilitude, computer animation is costly.
[ترجمه گوگل]در سطح مورد نیاز از حقیقت بصری، انیمیشن کامپیوتری پرهزینه است
[ترجمه ترگمان]در سطح مورد نیاز واقعیت عینی، انیمیشن کامپیوتری پر هزینه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These flower illustrationsshow the artist's concern for verisimilitude.
[ترجمه گوگل]این تصاویر گل نشان دهنده توجه هنرمند به واقعیت است
[ترجمه ترگمان]این گل نگرانی هنرمند را از واقعیت کم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This last gives the novel some technical verisimilitude.
[ترجمه گوگل]این آخری به رمان یک حقیقت فنی می دهد
[ترجمه ترگمان]این آخرین باری است که به این رمان برخی از واقعیت فنی را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He is proud of the verisimilitude.
[ترجمه گوگل]او به حقیقت شناسی افتخار می کند
[ترجمه ترگمان]به این واقعیت افتخار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The historical adviser is there not to ensure verisimilitude, but to be an accomplice in furthering the aims of the producer.
[ترجمه گوگل]مشاور تاریخی برای اطمینان از واقعیت وجودی نیست، بلکه برای پیشبرد اهداف تولیدکننده شریک است
[ترجمه ترگمان]مشاور تاریخی در آنجا نیست که از واقعیت واقعیت اطمینان حاصل کند، بلکه شریک در پیشبرد اهداف تولید کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To add verisimilitude, the stage is covered with sand for the desert scenes.
[ترجمه گوگل]برای افزودن حقیقت، صحنه با ماسه برای صحنه های بیابانی پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان]برای اضافه کردن واقعیت واقعیت، این مرحله با ماسه برای صحنه های بیابانی پوشیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His theory on verisimilitude is a theory on the end of science.
[ترجمه گوگل]نظریه او در باب حقیقت، نظریه ای درباره غایت علم است
[ترجمه ترگمان]نظریه او در مورد شبه واقعیت یک نظریه در پایان علم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Stories must have verisimilitude to interest most people.
[ترجمه گوگل]داستان ها باید واقعیت داشته باشند تا بیشتر مردم را به خود جلب کنند
[ترجمه ترگمان]داستان هایی که اغلب مردم را مورد توجه قرار می دهند، باید واقعیت داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She has included photographs in the book to lend verisimilitude to the story.
[ترجمه گوگل]او عکس هایی را در کتاب گنجانده است تا واقعیت را به داستان ببخشد
[ترجمه ترگمان]او شامل عکس هایی از این کتاب برای قرض دادن به داستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A few minor inconsistencies and divergences would give the appearance of verisimilitude.
[ترجمه گوگل]چند ناهماهنگی و اختلاف جزئی ظاهری واقعی را به وجود می آورد
[ترجمه ترگمان]چند inconsistencies ناچیز و divergences ظاهر واقعیت را خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This perhaps explains the strident colors which characterize his paintings as certainly it suggests the source of their extreme verisimilitude.
[ترجمه گوگل]این شاید رنگ‌های تند را که مشخصه‌ی نقاشی‌های او هستند توضیح می‌دهد، زیرا مطمئناً منشأ واقعی‌بودن شدید آنها را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این شاید رنگ های گوش خراش که نقاشی هایش را مشخص می کنند را توضیح می دهد، به طوری که به طور حتم منبع of افراطی آن ها را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. First was Love, which prioritised writers with a gift for psychological verisimilitude, such as Austen, Fitzgerald, Flaubert, James, Hardy and Kundera.
[ترجمه گوگل]اول عشق بود که نویسندگانی را در اولویت قرار می داد که استعداد واقعی بودن روانشناختی داشتند، مانند آستن، فیتزجرالد، فلوبر، جیمز، هاردی و کوندرا
[ترجمه ترگمان]نخستین عشق، که نویسندگان را با هدیه ای برای verisimilitude روانی اولویت بندی می کند مانند آستین، فیتزجرالد، Flaubert، جیمز، هاردی و Kundera
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. RESULTSL Three - dimensional data of facial profile was accurate and the images were reconstructed with verisimilitude.
[ترجمه گوگل]نتایج داده های سه بعدی نمایه صورت دقیق بود و تصاویر با دقت بازسازی شدند
[ترجمه ترگمان]داده های سه بعدی از پروفایل صورت صحیح بود و تصاویر با شبه واقعیت بازسازی شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Melville's Mardi consists of two parts which include a series of dichotomies between verisimilitude and fictionalization, between monologue and dialogue, and between metonymy and metaphor.
[ترجمه گوگل]مردی ملویل از دو بخش تشکیل شده است که شامل مجموعه‌ای از دوگانگی‌ها بین واقعی‌سازی و داستان‌سازی، بین مونولوگ و دیالوگ، و بین کنایه و استعاره است
[ترجمه ترگمان]ماردی گرس متشکل از دو بخش است که شامل یک سری of بین شبه واقعیت و fictionalization، بین monologue و دیالوگ، و بین metonymy و استعاره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

احتمال (اسم)
supposition, possibility, likelihoood, expectancy, expectance, aptness, probability, contingency, eventuality, presumption, verisimilitude

راست نمایی (اسم)
likelihood, verisimilitude

شباهت به واقعیت (اسم)
verisimilitude

تخصصی

[سینما] عین نمایی

انگلیسی به انگلیسی

• that which appears to be true; appearance of truth

پیشنهاد کاربران

بپرس