verboten

/vərˈbotən//vərˈbotən/

(آلمانی) ممنوع، قدغن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: (German) strictly prohibited; forbidden.
مشابه: taboo

جمله های نمونه

1. Things we used to say were verboten are now considered an acceptable risk-return trade-off as liquidity and hedging markets have developed.
[ترجمه گوگل]با توسعه بازارهای نقدینگی و پوشش ریسک، چیزهایی که قبلاً می‌گفتیم به صورت پرمخاطب بود، اکنون به عنوان یک معامله ریسک با بازده قابل قبول در نظر گرفته می‌شود
[ترجمه ترگمان]چیزهایی که ما برای گفتن به آن ها عادت داشتیم در حال حاضر به عنوان یک تجارت بازگشت ریسک قابل قبول به عنوان نقدینگی و عدم تامین ریسک در نظر گرفته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Beards are virtually verboten in corporate circles.
[ترجمه گوگل]ریش ها تقریباً در محافل شرکتی پرمخاطب هستند
[ترجمه ترگمان]در محافل صنفی، ریش به طور مجازی verboten شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Courtney : Get real. Tattoos are strictly verboten. Sorry.
[ترجمه گوگل]کورتنی: واقعی باش خالکوبی ها کاملاً پرحرف هستند متاسف
[ترجمه ترگمان] واقع بین باش تتو باید اکیدا ممنوعه باشه ببخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What is permissible at one may be verboten at another.
[ترجمه گوگل]آنچه در یکی جایز است ممکن است در دیگری لفظی باشد
[ترجمه ترگمان]آنچه در یک فرد مجاز است ممکن است در مکان دیگری مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conclusions The induced abortion by rivanol isn't absolute verboten for pregnancy of scarred uterus.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: سقط جنین توسط ریوانول برای حاملگی رحم اسکار کاملاً واضح نیست
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری سقط جنین القا شده توسط rivanol برای حاملگی رحم غیر خراشیده مطلق نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A still photographer and a video cameraman followed him in there, which is taboo and off-limits and strictly verboten.
[ترجمه گوگل]یک عکاس ثابت و یک فیلمبردار فیلمبرداری او را در آنجا تعقیب کردند، که تابو و غیرمجاز است و به شدت مشهود است
[ترجمه ترگمان]یک عکاس هنوز هم عکاس و یک فیلمبردار ویدیو در آنجا به دنبال او هستند که این یک تابو و خارج از حد است و اکیدا ضد عفونی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Kissing continues, after a fashion, but tongues now completely verboten.
[ترجمه گوگل]بوسیدن ادامه دارد، پس از یک مد، اما اکنون زبان ها کاملاً پر حرف هستند
[ترجمه ترگمان]بوسیدن، بعد از یک مد ادامه دارد، اما زبان باز هم قدغن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Shooting exercises were under way nearby; their presence was verboten.
[ترجمه گوگل]تمرینات تیراندازی در این نزدیکی جریان داشت حضور آنها پرمخاطب بود
[ترجمه ترگمان]تمرینات تیراندازی در همان نزدیکی انجام شد؛ حضور آن ها verboten بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some other rules: The passive voice is to be avoided and pop culture references are verboten.
[ترجمه گوگل]برخی قوانین دیگر: باید از صدای منفعل خودداری کرد و ارجاعات فرهنگ پاپ به زبان می‌آید
[ترجمه ترگمان]برخی از قوانین دیگر: می توان از صدای انفعالی اجتناب کرد و منابع فرهنگ پاپ غیر فعال هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And we don't want to play word games with you - you know what's verboten .
[ترجمه گوگل]و ما نمی‌خواهیم با شما بازی کلمات انجام دهیم - می‌دانید که چه چیزی پرمخاطب است
[ترجمه ترگمان]و ما دوست نداریم با تو بازی کنیم - می دونی که چه اهمیت داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It became apparent that, excepting the historical tribal rhythms at the start of the ceremony, anything with a discernible beat is considered verboten by the party elite who control the games.
[ترجمه گوگل]مشخص شد که به جز ریتم‌های تاریخی قبیله‌ای در آغاز مراسم، هر چیزی که ضربان قابل تشخیصی داشته باشد توسط نخبگان حزبی که بازی‌ها را کنترل می‌کنند، کلامی تلقی می‌شود
[ترجمه ترگمان]مشخص شد که بجز ریتم های قبیله ای تاریخی در ابتدای مراسم، هر چیزی با یک ضربه قابل تشخیصی توسط نخبگان حزب که بازی ها را کنترل می کنند مورد توجه قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That eye-opener comes from a Yahoo! HotJobs online poll, in which 62% of respondents reported being on the receiving end of a question about a verboten topic, such as one's religion or marital status.
[ترجمه گوگل]این چشم باز کننده از یاهو می آید! نظرسنجی آنلاین HotJobs، که در آن 62٪ از پاسخ دهندگان گزارش دادند که در مورد یک موضوع پرمخاطب، مانند مذهب یا وضعیت تاهل، سوالی را دریافت کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن چشم باز از Yahoo! نظرسنجی آنلاین HotJobs، که در آن ۶۲ % از پاسخ دهندگان از دریافت یک سوال در مورد یک موضوع verboten، مانند مذهب یا وضعیت زناشویی، گزارش دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This would allow them to do something long thought verboten by the laws of physics: figure out the state of certain pairs of variables at the exact same time with an unprecedented amount of certainty.
[ترجمه گوگل]این به آن‌ها اجازه می‌دهد تا کارهایی را انجام دهند که قوانین فیزیک به طور کامل به آن فکر می‌کنند: وضعیت جفت‌های مشخصی از متغیرها را دقیقاً در همان زمان با مقدار بی‌سابقه‌ای از قطعیت دریابند
[ترجمه ترگمان]این کار به آن ها این امکان را می دهد که کار طولانی تری را با قوانین فیزیک انجام دهند: بیان وضعیت جفت های خاص متغیرها در عین حال با مقدار بی سابقه قطعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Q. I never talk about politics or religion at social functions. Are there any verboten subjects at business functions?
[ترجمه گوگل]س من هرگز در کارکردهای اجتماعی در مورد سیاست یا مذهب صحبت نمی کنم آیا موضوعات پرمخاطبی در کارکردهای تجاری وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]سوال: من هیچ وقت درباره سیاست و مذهب در فعالیت های اجتماعی صحبت نمی کنم آیا هیچ سوژه verboten در توابع کسب وکار وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (from german) forbidden by law; not allowed, banned, prohibited

پیشنهاد کاربران

بپرس