• : تعریف: using exactly the same words; word for word. • مشابه: direct, literal
- She repeated the short conversation verbatim.
[ترجمه گوگل] او گفتگوی کوتاه را کلمه به کلمه تکرار کرد [ترجمه ترگمان] گفتگوی کوتاهی را با کلمه به کلمه به کلمه تکرار کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: composed of exactly the same words.
- The reporter questioned the police officer about the accident and then gave a verbatim account of it for the camera.
[ترجمه گوگل] خبرنگار از افسر پلیس در مورد این تصادف بازجویی کرد و سپس به صورت کلمه به کلمه آن را برای دوربین ارائه کرد [ترجمه ترگمان] گزارشگر از افسر پلیس در مورد این حادثه بازجویی کرد و سپس به لفظ به لفظ آن را برای دوربین توضیح داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a verbatim account
شرح واژه به واژه
2. he repeated his father's words verbatim
حرف های پدرش را کلمه به کلمه بازگو کرد.
3. The President's speeches are regularly reproduced verbatim in the state-run newspapers.
[ترجمه گوگل]سخنان رئیس جمهور به طور مرتب در روزنامه های دولتی تکثیر می شود [ترجمه ترگمان]سخنرانی های رئیس جمهور به طور مرتب به لفظ به لفظ در روزنامه های دولتی تکثیر می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I was treated to a verbatim report of every conversation she's taken part in over the past week.
[ترجمه امید] من مجبور شدم به گزارش واژه به واژه هر مکالمه ای که او طی هفته قبل در آن مشارکت داشته گوش بدهم.
|
[ترجمه گوگل]در هفته گذشته از هر مکالمهای که او در آن شرکت کرده بود، گزارشی بهلفظ دریافت کردم [ترجمه ترگمان]من با یک گزارش کامل از هر صحبتی که در هفته گذشته انجام داده بود درمان شدم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She had an amazing memory and could recall verbatim quite complex conversations.
[ترجمه گوگل]او حافظه شگفت انگیزی داشت و می توانست مکالمات بسیار پیچیده را کلمه به کلمه به یاد بیاورد [ترجمه ترگمان]او حافظه فوق العاده ای داشت و می توانست به کلمه به کلمه گفتگوهای پیچیده را به یاد بیاورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Their stories were taped and transcribed verbatim.
[ترجمه گوگل]داستانهای آنها به صورت نواری ضبط شده و کلمه به کلمه رونویسی شد [ترجمه ترگمان]داستان هایشان به کلمه ضبط و رونویسی شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. It's from both of them, repeated verbatim despite the howls of protest raised at the very idea of it all.
[ترجمه گوگل]این از هر دوی آنهاست، علیرغم زوزه های اعتراضی که بر سر ایده آن همه بلند شد، کلمه به کلمه تکرار شد [ترجمه ترگمان]این از هر دوی آن ها است، به کلمه به کلمه، با وجود زوزه اعتراض که به نفع همه آن ها بالا رفته است، تکرار کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Unfortunately the two verbatim reports of what was said slightly disagreed with each other.
[ترجمه گوگل]متأسفانه دو گزارش لفظی از آنچه گفته شد، اندکی با یکدیگر مخالف بودند [ترجمه ترگمان]متاسفانه دو کلمه به کلمه از چیزی که گفته می شد کمی با هم مخالفت کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Typically this involves writing down lots of verbatim quotes and also making notes on any non-verbal goings-on.
[ترجمه گوگل]معمولاً این شامل نوشتن تعداد زیادی نقل قول به کلمه و همچنین یادداشت برداری در مورد هر اتفاق غیرکلامی است [ترجمه ترگمان]به طور معمول این شامل نوشتن تعداد زیادی نقل قول کلمه به کلمه و همچنین یادداشت برداری از هر گونه اتفاقات غیر کلامی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She recited the speech verbatim.
[ترجمه گوگل]او سخنرانی را کلمه به کلمه خواند [ترجمه ترگمان] اون کلمه به کلمه \"کلمه به کلمه\" رو ازبر کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It was nothing but a verbatim translation.
[ترجمه گوگل]چیزی نبود جز ترجمه لفظی [ترجمه ترگمان]چیزی جز یک ترجمه کلمه به کلمه نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Asymmetric private keys should never be stored verbatim or in plain text on the local computer.
[ترجمه گوگل]کلیدهای خصوصی نامتقارن هرگز نباید به صورت کلمه یا متن ساده در رایانه محلی ذخیره شوند [ترجمه ترگمان]کلیدهای خصوصی نامتقارن نباید کلمه به کلمه یا در متن ساده بر روی کامپیوتر محلی ذخیره شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I've been looking into this in verbatim reports of synodal proceedings.
[ترجمه گوگل]من این موضوع را در گزارشهای لفظی از روند دادگاهها بررسی کردهام [ترجمه ترگمان]من به کلمه به کلمه از جریان synodal نگاه کردم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. It was an almost verbatim reply of many exchanges of previous years.
[ترجمه گوگل]این پاسخ تقریباً کلمه به کلمه بسیاری از تبادلات سالهای گذشته بود [ترجمه ترگمان]این تقریبا به لفظ به لفظ در مورد بسیاری از مبادلات سال های گذشته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
تحت اللفظی (صفت)
verbal, literal, verbatim
کلمه بکلمه (قید)
verbatim, literatim
لفظ بلفظ (قید)
verbatim
انگلیسی به انگلیسی
• being characterized by use of the same words word for word, with the identical words if you repeat something verbatim, you use exactly the same words as were used originally; a formal word.
پیشنهاد کاربران
مترادف: Word - for - word, exact, literal, precise مثال؛ The witness's statement was recorded verbatim for the court records. She repeated his instructions verbatim to ensure accuracy. The journalist quoted the politician verbatim in the article.