فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: verbalizes, verbalizing, verbalized
• : تعریف: to express (something) by using words, esp. spoken words.
- It is important that you verbalize your feelings and not carry around a silent grudge.
[ترجمه گوگل] مهم این است که احساسات خود را به صورت کلامی بیان کنید و کینه ای خاموش را به خود حمل نکنید [ترجمه ترگمان] مهم است که شما feelings را verbalize و نه به خاطر کینه و [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. when a child begins to verbalize what he wants
هنگامی که کودک شروع می کند به بیان خواسته های خود
2. It is difficult to verbalize his lifetime of frustrations.
[ترجمه رهرا] بیان یک عمر استیصال و درماندگی او با کلمات دشوار است. ( کلمات قادر به بیان یک عمر درماندگی او نیستند. )
|
[ترجمه گوگل]بیان کلامی ناامیدی های زندگی او دشوار است [ترجمه ترگمان]تحمل پریشانی و ناکامی اش دشوار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He found it hard to verbalize his feelings towards his son.
[ترجمه زهرا] برایش دشوار بود که احساساتش نسبت به پسرش را با کلمات بیان کند.
|
[ترجمه گوگل]به سختی میتوانست احساساتش را نسبت به پسرش بیان کند [ترجمه ترگمان]آن را به سختی پیدا کرد که احساسات خود را به پسرش بیان کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Urge your child to verbalize his feelings.
[ترجمه گوگل]از کودک خود بخواهید که احساسات خود را به صورت کلامی بیان کند [ترجمه ترگمان]بچه هاتون رو مجبور کنید بیان احساساتش رو مطرح کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Urge him to verbalize his feelings and develop a reflective attitude toward his sensitivities.
[ترجمه گوگل]از او بخواهید که احساساتش را به زبان بیان کند و نگرش انعکاسی نسبت به حساسیت هایش ایجاد کند [ترجمه ترگمان]او را ترغیب کرد تا احساسات خود را ابراز کرده و نگرش منعکس کننده نسبت به حساسیت های خود ایجاد کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Encourage your children to verbalize their feelings.
[ترجمه گوگل]فرزندان خود را تشویق کنید تا احساسات خود را به صورت کلامی بیان کنند [ترجمه ترگمان]کودکان خود را تشویق کنید تا احساسات خود را درک کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. When a child learns to picture and verbalize his feelings, he has the opportunity to reason and make intelligent choices.
[ترجمه گوگل]وقتی کودک یاد می گیرد که احساسات خود را به تصویر بکشد و به زبان بیان کند، فرصت استدلال و انتخاب هوشمندانه را دارد [ترجمه ترگمان]زمانی که یک کودک یاد می گیرد از احساسات خود عکس بگیرد و احساسات خود را پنهان کند، فرصت کافی برای انتخاب و ایجاد انتخاب های هوشمندانه را دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Feelings are often very difficult for you to verbalize.
[ترجمه گوگل]بیان احساسات اغلب برای شما بسیار دشوار است [ترجمه ترگمان]احساساتی بودن اغلب برای شما خیلی سخت است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But if you are afraid of being misunderstood, verbalize your feelings to the person you're hugging.
[ترجمه گوگل]اما اگر از سوء تفاهم می ترسید، احساسات خود را به زبان شخصی که در آغوش می گیرید بیان کنید [ترجمه ترگمان]اما اگر از سو تفاهم می ترسی، verbalize را نسبت به کسی که در آغوش داری مطرح کن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I find it difficult to verbalize.
[ترجمه گوگل]کلامی کردن برایم سخت است [ترجمه ترگمان]verbalize برایم دشوار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I cannot verbalize it in a concrete way. I am sometimes quite confused.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم آن را به شکلی ملموس بیان کنم من گاهی اوقات کاملاً گیج می شوم [ترجمه ترگمان]نمی تونم کاری کنم که بتونم verbalize کنم من گاهی کاملا گیج می شوم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Verbal protocol method requires subjects to verbalize the internal processes of human beings' complex mind activities, and provide a new perspective and an effective way to probe cognitive processes.
[ترجمه گوگل]روش پروتکل کلامی از آزمودنیها میخواهد که فرآیندهای درونی فعالیتهای ذهنی پیچیده انسانها را به صورت کلامی بیان کنند و دیدگاه جدیدی و راهی مؤثر برای بررسی فرآیندهای شناختی ارائه دهند [ترجمه ترگمان]روش پروتکل شفاهی به موضوعاتی نیاز دارد که فرآیندهای داخلی فعالیت های ذهنی پیچیده انسان ها را از بین ببرد و یک دیدگاه جدید و یک روش موثر برای بررسی فرآیندهای شناختی ارایه دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. That is, neither the parents nor the child verbalize that thus and so is the way to do something.
[ترجمه گوگل]یعنی نه والدین و نه کودک به صورت شفاهی نمی گویند که راه انجام کاری چنین و چنان است [ترجمه ترگمان]این یعنی نه پدر و مادر و نه بچه verbalize این گونه است و بنابراین روش انجام کاری نیز همین است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید! [ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The parent can help the child verbalize these feelings, giving the child language.
[ترجمه گوگل]والدین می توانند به کودک کمک کنند تا این احساسات را به زبان بیان کند و به او زبانی بدهد [ترجمه ترگمان]والد می تواند به کودک کمک کند این احساسات را درک کند و به زبان کودک کمک کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• express in words (especially orally); be verbose; (grammar) make a word into a verb (also verbalise) if you verbalize something, you use words to express your ideas, feelings and desires; a formal word.