verbalize

/ˈvɜːrbəˌlaɪz//ˈvɜːbəlaɪz/

معنی: وراجی کردن، لفاظی کردن، تبدیل به فعل کردن، بصورت شفاهی بیان کردن
معانی دیگر: (به صورت واژه) بیان کردن، درازگویی کردن، شهوت کلام داشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: verbalizes, verbalizing, verbalized
• : تعریف: to express (something) by using words, esp. spoken words.

- It is important that you verbalize your feelings and not carry around a silent grudge.
[ترجمه گوگل] مهم این است که احساسات خود را به صورت کلامی بیان کنید و کینه ای خاموش را به خود حمل نکنید
[ترجمه ترگمان] مهم است که شما feelings را verbalize و نه به خاطر کینه و
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. when a child begins to verbalize what he wants
هنگامی که کودک شروع می کند به بیان خواسته های خود

2. It is difficult to verbalize his lifetime of frustrations.
[ترجمه رهرا] بیان یک عمر استیصال و درماندگی او با کلمات دشوار است. ( کلمات قادر به بیان یک عمر درماندگی او نیستند. )
|
[ترجمه گوگل]بیان کلامی ناامیدی های زندگی او دشوار است
[ترجمه ترگمان]تحمل پریشانی و ناکامی اش دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He found it hard to verbalize his feelings towards his son.
[ترجمه زهرا] برایش دشوار بود که احساساتش نسبت به پسرش را با کلمات بیان کند.
|
[ترجمه گوگل]به سختی می‌توانست احساساتش را نسبت به پسرش بیان کند
[ترجمه ترگمان]آن را به سختی پیدا کرد که احساسات خود را به پسرش بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Urge your child to verbalize his feelings.
[ترجمه گوگل]از کودک خود بخواهید که احساسات خود را به صورت کلامی بیان کند
[ترجمه ترگمان]بچه هاتون رو مجبور کنید بیان احساساتش رو مطرح کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Urge him to verbalize his feelings and develop a reflective attitude toward his sensitivities.
[ترجمه گوگل]از او بخواهید که احساساتش را به زبان بیان کند و نگرش انعکاسی نسبت به حساسیت هایش ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]او را ترغیب کرد تا احساسات خود را ابراز کرده و نگرش منعکس کننده نسبت به حساسیت های خود ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Encourage your children to verbalize their feelings.
[ترجمه گوگل]فرزندان خود را تشویق کنید تا احساسات خود را به صورت کلامی بیان کنند
[ترجمه ترگمان]کودکان خود را تشویق کنید تا احساسات خود را درک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When a child learns to picture and verbalize his feelings, he has the opportunity to reason and make intelligent choices.
[ترجمه گوگل]وقتی کودک یاد می گیرد که احساسات خود را به تصویر بکشد و به زبان بیان کند، فرصت استدلال و انتخاب هوشمندانه را دارد
[ترجمه ترگمان]زمانی که یک کودک یاد می گیرد از احساسات خود عکس بگیرد و احساسات خود را پنهان کند، فرصت کافی برای انتخاب و ایجاد انتخاب های هوشمندانه را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Feelings are often very difficult for you to verbalize.
[ترجمه گوگل]بیان احساسات اغلب برای شما بسیار دشوار است
[ترجمه ترگمان]احساساتی بودن اغلب برای شما خیلی سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But if you are afraid of being misunderstood, verbalize your feelings to the person you're hugging.
[ترجمه گوگل]اما اگر از سوء تفاهم می ترسید، احساسات خود را به زبان شخصی که در آغوش می گیرید بیان کنید
[ترجمه ترگمان]اما اگر از سو تفاهم می ترسی، verbalize را نسبت به کسی که در آغوش داری مطرح کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I find it difficult to verbalize.
[ترجمه گوگل]کلامی کردن برایم سخت است
[ترجمه ترگمان]verbalize برایم دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I cannot verbalize it in a concrete way. I am sometimes quite confused.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم آن را به شکلی ملموس بیان کنم من گاهی اوقات کاملاً گیج می شوم
[ترجمه ترگمان]نمی تونم کاری کنم که بتونم verbalize کنم من گاهی کاملا گیج می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Verbal protocol method requires subjects to verbalize the internal processes of human beings' complex mind activities, and provide a new perspective and an effective way to probe cognitive processes.
[ترجمه گوگل]روش پروتکل کلامی از آزمودنی‌ها می‌خواهد که فرآیندهای درونی فعالیت‌های ذهنی پیچیده انسان‌ها را به صورت کلامی بیان کنند و دیدگاه جدیدی و راهی مؤثر برای بررسی فرآیندهای شناختی ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]روش پروتکل شفاهی به موضوعاتی نیاز دارد که فرآیندهای داخلی فعالیت های ذهنی پیچیده انسان ها را از بین ببرد و یک دیدگاه جدید و یک روش موثر برای بررسی فرآیندهای شناختی ارایه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That is, neither the parents nor the child verbalize that thus and so is the way to do something.
[ترجمه گوگل]یعنی نه والدین و نه کودک به صورت شفاهی نمی گویند که راه انجام کاری چنین و چنان است
[ترجمه ترگمان]این یعنی نه پدر و مادر و نه بچه verbalize این گونه است و بنابراین روش انجام کاری نیز همین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The parent can help the child verbalize these feelings, giving the child language.
[ترجمه گوگل]والدین می توانند به کودک کمک کنند تا این احساسات را به زبان بیان کند و به او زبانی بدهد
[ترجمه ترگمان]والد می تواند به کودک کمک کند این احساسات را درک کند و به زبان کودک کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وراجی کردن (فعل)
jabber, chaffer, blab, verbalize, yak, claver, gabble, rattle, prate, yaup, yawp

لفاظی کردن (فعل)
verbalize, rant

تبدیل به فعل کردن (فعل)
verbalize

بصورت شفاهی بیان کردن (فعل)
verbalize

انگلیسی به انگلیسی

• express in words (especially orally); be verbose; (grammar) make a word into a verb (also verbalise)
if you verbalize something, you use words to express your ideas, feelings and desires; a formal word.

پیشنهاد کاربران

زبان وری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : verbalize
✅️ اسم ( noun ) : verb / verbiage
✅️ صفت ( adjective ) : verbal / verbatim
✅️ قید ( adverb ) : verbally / verbatim
کلامی - شفاهی - بیانی
شفاهی بیان کردن
به زبان آوردن، بیان کردن ( فعل )
As she/he verbalize = As she /he cited= As she/ he said
ابراز یا بیان چیزی هست که باید به زبان بیاریم

بپرس