verbal

/ˈvɜːrbl̩//ˈvɜːbl̩/

معنی: مربوط به صدا، خطابی، زبانی، تحت اللفظی، لفظی، شفاهی، حضوری
معانی دیگر: لغوی، واژه ای، واژی، واجی، کلامی، حرفی، لسانی، وابسته به واژه یا واژه شناسی، واژه گرای، لفاظ، گفتاری، قولی، وابسته به فعل، فعلی، کارواژی، کارواژه ای، (نادر) لغت به لغت، دقیق، طابق النعل بالنعل، کلمه به کلمه، (دستور زبان) فعل واره

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or relating to words.
متضاد: nonverbal
مشابه: lexical, literal, syntactic, wordy

- He has trouble with math, but he has strong verbal ability.
[ترجمه ......] او با ریاضی مشکل دارد اما توانایی لفظی خوبی دارد .
|
[ترجمه امیرحسین قبادی] او با ریاضی مشکل دارد، اما از توانایی گفتاری خوبی برخوردار است.
|
[ترجمه گوگل] او با ریاضی مشکل دارد، اما توانایی کلامی قوی دارد
[ترجمه ترگمان] او با ریاضی مشکل دارد، اما توانایی شفاهی قوی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: involving only words.
متضاد: nonverbal, physical
مشابه: spoken, vocal, written

- He never hit her, but she suffered from his verbal abuse.
[ترجمه گوگل] او هرگز به او ضربه نزد، اما او از آزار لفظی او رنج می برد
[ترجمه ترگمان] او هرگز به او ضربه نمی زد، اما از سواستفاده شفاهی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: using the spoken rather than the written word; unwritten.
مترادف: oral, spoken
متضاد: written
مشابه: colloquial, unwritten

- I hope they will honor our verbal agreement.
[ترجمه .....] من امیدوارم انها به توافق حضوری با ما افتخار کنند .
|
[ترجمه گوگل] امیدوارم به توافق شفاهی ما احترام بگذارند
[ترجمه ترگمان] امیدوارم به توافق شفاهی ما احترام بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in grammar, of or relating to a verb or a word or phrase derived from a verb.

- In the sentence "I enjoy running," the word "running" is a verbal noun.
[ترجمه گوگل] در جمله «از دویدن لذت می برم»، کلمه «دویدن» یک اسم لفظی است
[ترجمه ترگمان] در جمله \"من از دویدن لذت می برم\" کلمه \"دویدن\" یک اسم شفاهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: verbally (adv.)
• : تعریف: in grammar, a word or phrase, esp. an adjective or noun, that is derived from a verb.
مترادف: verbalism

- Nouns like "walking" and "sleeping," as well as adjectives like "bored" and "exhausted" are verbals.
[ترجمه گوگل] اسم هایی مانند «راه رفتن» و «خوابیدن» و همچنین صفت هایی مانند «بی حوصله» و «خسته» فعل هستند
[ترجمه ترگمان] Nouns مانند \"پیاده روی\" و \"خوابیدن\" و همچنین صفاتی مانند \"خسته کننده\" و \"خسته\" verbals هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. verbal noun
اسم فعل

2. verbal disorders
اختلالات زبانی

3. a verbal aptitude test
آزمون استعداد واژه شناسی

4. a verbal artist who sacrifices content to sound
یک نویسنده ی واژه گرای که محتوا را فدای صدا(ی واژه) می کند.

5. a verbal contract
قرارداد شفاهی (زبانی)

6. a verbal duel
نبرد زبانی،مبارزه ی لفظی

7. a verbal protest
اعتراض شفاهی

8. a verbal tilt
جنگ لفظی

9. a verbal translation
یک ترجمه ی کلمه به کلمه

10. detailed verbal instructions
دستورات پرجزئیات لغوی

11. the verbal form of nouns
صورت کارواژی اسم ها

12. their verbal skirmish was the prelude to serious peace negotiations
جنگ لفظی آنها مقدمه ی مذاکرات جدی صلح بود.

13. his wife's verbal onslaughts had made him desperate
حملات شدید لفظی زنش او را مستاصل کرده بود.

14. "-ate" is a verbal suffix
"ate-" یک پسوند فعلی است.

15. each mathematical formula is accompained by verbal explanations
هریک از فرمول های ریاضی با توضیحات واژی همراه است.

16. He leveled a verbal assault against his Democratic opponents.
[ترجمه گوگل]او به مخالفان دموکرات خود حمله لفظی کرد
[ترجمه ترگمان]او یک حمله کلامی به مخالفان دموکرات خود انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. I delivered a verbal protest against their brutal acts.
[ترجمه گوگل]من اعتراض شفاهی به اعمال وحشیانه آنها ارائه کردم
[ترجمه ترگمان]یک اعتراض شفاهی علیه اعمال وحشیانه آن ها انجام دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He had apparently experienced a lot of verbal abuse from his co-workers.
[ترجمه گوگل]او ظاهراً تجاوزات کلامی زیادی را از سوی همکارانش تجربه کرده بود
[ترجمه ترگمان]او ظاهرا سو استفاده کلامی از همکاران خود را تجربه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Verbal abuse was hardly the payment I expected for my troubles.
[ترجمه گوگل]توهین کلامی به سختی مبلغی بود که برای مشکلاتم انتظار داشتم
[ترجمه ترگمان]سو استفاده از سو استفاده از آن پولی بود که من انتظار داشتم مشکلات خودم را برطرف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Her article contained one or two verbal felicities which will stay in my mind for years.
[ترجمه گوگل]مقاله او حاوی یک یا دو شادی کلامی بود که سالها در ذهن من خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]مقاله او شامل یک یا دو felicities شفاهی بود که سال ها در ذهن من باقی خواهند ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The test measures verbal and mathematical ability.
[ترجمه گوگل]این آزمون توانایی کلامی و ریاضی را می سنجد
[ترجمه ترگمان]این تست توانایی ریاضی و ریاضی را اندازه گیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The money has been recovered without resorting to verbal abuse or strong-arm tactics.
[ترجمه گوگل]پول بدون توسل به توهین لفظی یا تاکتیک های قوی بازیابی شده است
[ترجمه ترگمان]این پول بدون توسل به سو استفاده کلامی و یا تاکتیک های قوی بدست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مربوط به صدا (صفت)
acoustic, acoustical, verbal

خطابی (صفت)
verbal, addressed

زبانی (صفت)
verbal, lingual, oral, nuncupative, viva voce, vocabular

تحت اللفظی (صفت)
verbal, literal, verbatim

لفظی (صفت)
verbal, literal, vocabular, textual, textuary

شفاهی (صفت)
verbal, oral, nuncupative, viva voce, vocabular, unwritten, word-of-mouth

حضوری (صفت)
verbal

تخصصی

[حقوق] لفظی، شفاهی

انگلیسی به انگلیسی

• word derived from a verb (generally a noun or an adjective)
expressed in words (as opposed to actions or pictures); spoken, oral; pertaining to verbs of words derived from verbs
you use verbal to describe things connected with words and their use.
verbal refers to things that are spoken rather than written.
verbal also describes something that relates to verbs.

پیشنهاد کاربران

[در بحث گرامر] مشتق از فعل
verbal recognition
معنی لغویش میشه تایید کلامی
یا به رسمیت شناختن کسی تو یه محیط.
اما یه اصطلاحیه که مثلا تو محیطای کاری من دیدم استفاد میکنن. مثلا یه کارمندی که تسکاشو خوب انجام میده انتظار verbal recognition داره از رئیسش.
...
[مشاهده متن کامل]

اینکه بصورت کلامی یه رفتاری نشون بدن در راستای تایید اون فردِ کارمند.
یجوری حتی میشه گفت حس دیده شدن.
One way is by giving praise and verbal recognition. ( by letting team members know
( that the work they're doing is valuable to the company
tpo 46 listening

پرحرف
۱. کلامی ۲. شفاهی ۳. فعلی ۴. بیانی ۵. تحت اللفظی ۶. دهانی که بیشتر در دروس زبان و آوا شناسی کاربرد دارد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : verbalize
✅️ اسم ( noun ) : verb / verbiage
✅️ صفت ( adjective ) : verbal / verbatim
✅️ قید ( adverb ) : verbally / verbatim
Give me verbal.
اعلام وضعیت کن.
کلامی
# verbal abuse
# verbal description
# non - verbal communication
# He has strong verbal ability
# We had a verbal agreement but no written contract
معنی پرحرف برای verbalکه خانم مائده نوشتن درسته.
این هم مثالی ازکتابinside reading1
( Unit8_the autism puzzle )
Some individuals cannot speak; others are highly verbal
حراف ( پرحرف )
کلامی
Verbal memory حافظه کلامی
۱. کلامی - زبانی
۲. مربوط به فعل ( فعلی )
I need a verbal consent to leave the room while
being in a class and teacher is teaching
بیانی
کلامی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس