veracity

/vəˈræsəti//vəˈræsɪti/

معنی: صحت، صداقت، راستی، راستگویی
معانی دیگر: درستی، (حرف) راست، نادروغ

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: veracities
(1) تعریف: adherence to truthfulness; honesty.
متضاد: inveracity, mendacity
مشابه: honesty

- Veracity is one of her virtues.
[ترجمه گوگل] صداقت یکی از فضایل اوست
[ترجمه ترگمان] veracity یکی از virtues است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: conformance to fact; accuracy; truth.
متضاد: falsity
مشابه: right

- No one can question the veracity of his account.
[ترجمه گوگل] هیچ کس نمی تواند صحت حساب او را زیر سوال ببرد
[ترجمه ترگمان] هیچ کس نمی تواند به صحت و صحت حسابش سوال کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: something that is true; fact.
متضاد: inveracity, mendacity
مشابه: right

جمله های نمونه

1. the veracity of his claim
درستی ادعای او

2. a man of veracity
مردی با صداقت

3. there was no question of his veracity
تردیدی در راست گویی او نبود.

4. I can speak to his veracity.
[ترجمه گوگل]من می توانم با صحت او صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]من می تونم با صداقت اون حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The chairman disallowed the veracity of his report.
[ترجمه گوگل]رئیس صحت گزارش خود را رد کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس صحت گزارش خود را تکذیب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Has anyone checked the veracity of these allegations?
[ترجمه گوگل]آیا کسی صحت این ادعاها را بررسی کرده است؟
[ترجمه ترگمان]آیا کسی صحت این ادعاها را بررسی کرده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We have total confidence in the veracity of our research.
[ترجمه گوگل]ما به صحت تحقیق خود اطمینان کامل داریم
[ترجمه ترگمان]ما به درستی تحقیقات خود اعتماد کامل داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The Secretary's letter questions my veracity and impugns my motives.
[ترجمه گوگل]نامه وزیر صحت من را زیر سوال می برد و انگیزه های من را به چالش می کشد
[ترجمه ترگمان]نامه دبیر صحت مرا مورد سوال قرار داده و انگیزه های من را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is no reason to doubt the veracity of the evidence.
[ترجمه گوگل]دلیلی برای شک در صحت شواهد وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]دلیلی ندارد که به صحت صحت شواهد موجود شک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A further piece of veracity lay in the fact that Imelda could not embrace the concept of life without a husband.
[ترجمه گوگل]بخش دیگری از صحت در این واقعیت نهفته است که ایملدا نمی تواند مفهوم زندگی بدون شوهر را بپذیرد
[ترجمه ترگمان]یک piece دیگر در این حقیقت نهفته است که Imelda نمی تواند مفهوم زندگی را بدون شوهر در آغوش بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's impolite to challenge their integrity, the veracity of their self-expression.
[ترجمه گوگل]به چالش کشیدن صداقت آنها، صحت ابراز وجودشان، بی ادبانه است
[ترجمه ترگمان]آن بی نزاکت است که تمامیت شان را به چالش بکشید، درستی بیان خود را به چالش بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They questioned the veracity of her story.
[ترجمه گوگل]آنها صحت داستان او را زیر سوال بردند
[ترجمه ترگمان]آن ها صحت داستان خود را زیر سوال بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The results from experiment verify the veracity of the inverse iteration and weighted form finding method.
[ترجمه گوگل]نتایج آزمایش صحت تکرار معکوس و روش یافتن فرم وزنی را تأیید می کند
[ترجمه ترگمان]نتایج آزمایش صحت تکرار معکوس و روش پیدا کردن روش یافته وزنی را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He tried to assess the veracity of the three legislators.
[ترجمه گوگل]او سعی کرد صحت سه قانونگذار را ارزیابی کند
[ترجمه ترگمان]او سعی کرد صحت سه قانون گذار را ارزیابی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

صحت (اسم)
accuracy, precision, exactitude, correctness, authenticity, validity, veracity, verity, validation, correctitude, rectitude

صداقت (اسم)
loyalty, veracity, truth, fidelity, honesty, trueness

راستی (اسم)
integrity, veracity, truth, verity, fidelity, verticality, sooth, troth, probity, rectitude

راستگویی (اسم)
veracity

تخصصی

[حقوق] صحت، راستگویی، دقت

انگلیسی به انگلیسی

• truthfulness, honesty; accuracy; something that is a truth
veracity is the quality of being true or the habit of telling the truth; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Truthfulness; accuracy; conformity to facts ✅ 🗣
🔍 مترادف: Truthfulness
✅ مثال: The veracity of his statement was questioned during the trial.
1. صدق. راستی 2. صداقت. راست گویی 3. صحت. درستی
مثال:
I can vouch for the veracity of his story
من می توانم به صداقت و راستی داستان او شهادت بدهم.
صدق
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : veracity
✅️ صفت ( adjective ) : veracious
✅️ قید ( adverb ) : veraciously
صداقت، راست گویی
اعتبار
دقت

بپرس