اسم ( noun )
عبارات: with a vengeance
عبارات: with a vengeance
• (1) تعریف: injury or damage done to a person in return for injury or damage inflicted by him or her; retribution; revenge.
• مترادف: reprisal, retaliation, revenge
• مشابه: nemesis, retribution, tit for tat, wrath
• مترادف: reprisal, retaliation, revenge
• مشابه: nemesis, retribution, tit for tat, wrath
- He threatened vengeance on the men who shot his father.
[ترجمه داریوش الف] او مردانی را که به پدرش شلیک کردند، تهدید به انتقام کرد|
[ترجمه گوگل] او از مردانی که به پدرش تیراندازی کردند، تهدید به انتقام کرد[ترجمه ترگمان] او انتقام مردانی را که به پدرش شلیک کرده بود تهدید می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the desire or motive for such retribution or revenge.
• مترادف: revenge, vindictiveness
• مشابه: malevolence, malice, spite
• مترادف: revenge, vindictiveness
• مشابه: malevolence, malice, spite
- These acts of violence were done purely out of vengeance.
[ترجمه گوگل] این اعمال خشونت آمیز صرفاً برای انتقام انجام شد
[ترجمه ترگمان] این اعمال خشونت صرفا ناشی از انتقام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این اعمال خشونت صرفا ناشی از انتقام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Their vengeance grew stronger as they came together to plot retaliation.
[ترجمه گوگل] انتقام آنها قوی تر شد زیرا آنها گرد هم آمدند تا انتقام بگیرند
[ترجمه ترگمان] همچنان که به هم نزدیک می شدند، انتقام آن ها قوی تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همچنان که به هم نزدیک می شدند، انتقام آن ها قوی تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید