veneration

/ˌvenəˈreɪʃn̩//ˌvenəˈreɪʃn̩/

معنی: ستایش، نیایش، تقدیس، تکریم
معانی دیگر: حرمت، تمجید و تکریم، بزرگداشت، محترم شماری، احترام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: venerational (adj.), venerative (adj.), veneratively (adv.)
(1) تعریف: the act of venerating or state of being venerated.
مشابه: adoration

(2) تعریف: a feeling of great respect; awe; reverence.
مشابه: adoration, awe, esteem, fear, reverence, worship

- The jurors' veneration for his athletic prowess may cloud their judgment.
[ترجمه گوگل] ستایش هیئت منصفه برای مهارت ورزشی او ممکن است قضاوت آنها را مخدوش کند
[ترجمه ترگمان] هیات منصفه نسبت به مهارت ورزشی او ممکن است قضاوت آن ها را ابری جلوه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an expression of this.
مشابه: reverence

جمله های نمونه

1. a nation that regards its writers and artists with deep veneration
ملتی که با احترام عمیق به نویسندگان و هنرمندان خود نظر می کند

2. Patriotism is a arbitrary veneration of real estate above principles.
[ترجمه گوگل]میهن پرستی تکریم خودسرانه املاک و مستغلات بالاتر از اصول است
[ترجمه ترگمان]Patriotism یک احترام اختیاری نسبت به املاک و مستغلات بالاتر از اصول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Churchill was held in near veneration during his lifetime.
[ترجمه گوگل]چرچیل در طول زندگی خود مورد احترام قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]چرچیل در دوران زندگیش با احترام به او احترام گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I acquired lasting respect for tradition and veneration for the past.
[ترجمه گوگل]من به سنت و احترام به گذشته احترام ماندگاری پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]من نسبت به گذشته احترام عمیقی نسبت به سنت و احترام به دست آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gandhi became an object of widespread veneration because of his unceasing struggle for freedom and equality.
[ترجمه گوگل]گاندی به دلیل مبارزه بی وقفه اش برای آزادی و برابری، مورد احترام گسترده قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]گاندی به دلیل تلاش مداوم او برای آزادی و برابری به یک موضوع احترام گسترده تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sun was an object of veneration .
[ترجمه گوگل]خورشید مورد احترام بود
[ترجمه ترگمان]آفتاب نشانه احترام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The relics were objects of veneration.
[ترجمه گوگل]یادگارها اشیای احترام بودند
[ترجمه ترگمان]آثار باستانی قابل احترام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Yet even this poverty was transformed by a veneration for beauty.
[ترجمه گوگل]با این حال حتی این فقر نیز با احترام به زیبایی دگرگون شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، حتی این فقر را با احترام به زیبایی تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Eleanor's devotion to her husband amounted almost to veneration.
[ترجمه گوگل]ارادت النور به شوهرش تقریباً به اندازه احترام بود
[ترجمه ترگمان]علاقه الی نور به شوهرش تقریبا به احترام بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Veneration of the images is therefore for the devout Hindu worship of Brahman.
[ترجمه گوگل]بنابراین احترام به تصاویر برای پرستش هندوهای مذهبی برهمن است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، پرستش تصاویر برای پرستش devout هندو در Brahman است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The floodwaters have been undiscriminating, offering no veneration or respect for the many temples and religious icons that were inundated along with 22 of Thailand's 77 provinces.
[ترجمه گوگل]سیلاب بدون تبعیض بوده است و هیچ احترامی برای معابد و نمادهای مذهبی زیادی که همراه با 22 استان از 77 استان تایلند غرق شده اند، ارائه نمی دهد
[ترجمه ترگمان]سیلاب طراحی شده است، هیچ احترام یا احترامی برای بسیاری از معابد و شمایل های مذهبی که در طول ۲۲ استان تایلند زیر آب رفته است، قائل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He looked up him with veneration on the old imaginary pinnacle.
[ترجمه گوگل]او با احترام روی قله خیالی قدیمی به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با احترام به قله خیالی قدیمی نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His respect for the law bordered on veneration.
[ترجمه گوگل]احترام او به قانون در حد احترام بود
[ترجمه ترگمان]احترام او نسبت به قانون bordered بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A veneration of the ancient is the movement's mantra and han fu is its uniform.
[ترجمه گوگل]ستایش باستانی مانترای جنبش و هان فو یکنواخت آن است
[ترجمه ترگمان]احترام باستانی ancient است و کنگ فو اونیفورم مخصوص آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A memorial was erected in veneration of the dead of both world wars.
[ترجمه گوگل]بنای یادبودی به احترام کشته شدگان هر دو جنگ جهانی برپا شد
[ترجمه ترگمان]یادبودی از مرگ هر دو جنگ جهانی سر برافراشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستایش (اسم)
eulogy, praise, accolade, adoration, worship, veneration, approbation, endorsement, commendation, laud, approval, backing, doxology, laudation, encomium

نیایش (اسم)
praise, adoration, veneration, invocation, benediction, orison

تقدیس (اسم)
veneration, consecration, canonization, sanctification, edification

تکریم (اسم)
tribute, veneration, respect, glorification, magnification, reverence

انگلیسی به انگلیسی

• reverence, respect; expression of deep admiration; condition of being greatly honored

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Deification
🔘 Apotheosis
🔘 Elevation
🔘 Exaltation
🔘 Glorification
🔘 Hero worship
🔘 Idolization
🔘 Veneration
🔘 Worship
✅ Definition:
👉 The act of treating someone or something as divine or highly revered.
✍ توضیح: Great respect or reverence for someone or something 🏅👴
🔍 مترادف: Reverence
✅ مثال: The veneration of the national hero was evident in the ceremony.
مثال؛
“The veneration of saints is an important aspect of many religious traditions. ”
A person might say, “I have great veneration for my ancestors and their wisdom. ”
In discussing a historical figure, someone might say, “His contributions to society deserve our veneration. ”
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-worship/
۱. حرمت. احترام ۲. سپاس ۳. ستایش
مثال:
a nation that regards its writers and artists with deep veneration.
ملتی که با حرمت و احترام عمیق به نویسندگان و هنرمندان خود نگاه می کند.
honor
احترام
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : venerate
✅️ اسم ( noun ) : veneration
✅️ صفت ( adjective ) : venerable
✅️ قید ( adverb ) : _
DEEP VENERATION
احترام زیاد{عمیق}

بپرس