veneer

/vəˈnɪr//vəˈnɪə/

معنی: روکش
معانی دیگر: روکش (به ویژه روکش چوب)، روکش کردن، ظاهر فریبنده، نمای دروغین، پیرایه، زرق و برق، (هریک از لاهای تخته ی سه لا و چهارلا و غیره) لا، لایه، دارای ظاهر فریبنده کردن، پر زرق و برق کردن، چوب مخصوص روکش مبل و غیره، لایه نازک چوب، جلاء، روکش زدن به

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a very thin layer of fine wood or the like that is bonded to a cheaper material to form a more attractive surface.
مشابه: overlay

- The furniture is made with particle board covered with an oak veneer.
[ترجمه گوگل] مبلمان با تخته خرده چوب پوشیده شده با روکش بلوط ساخته شده است
[ترجمه ترگمان] مبلمان با تخته ای پوشیده شده از روکش چوب بلوط ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any of the thin layers of wood that are glued and pressed together to make plywood.
مترادف: ply

(3) تعریف: any superficially attractive outward appearance or show.
مترادف: varnish
مشابه: facade, gloss, mask, masquerade, pretense, shield, show, whitewash

- She disliked her aunt, but she adopted a veneer of politeness in her presence.
[ترجمه گوگل] او از عمه خود متنفر بود، اما در حضور او یک روکش ادبی به خرج داد
[ترجمه ترگمان] از عمه اش خوشش نمی آمد، اما در حضور او نوعی رعایت ادب و نزاکت را به وجود آورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a facing of one material, such as brick, applied to another material, such as wood, for protection or ornament.
مترادف: facing
مشابه: adornment, covering, face, finish, front, glaze, outside, overlay
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: veneers, veneering, veneered
مشتقات: veneerer (n.)
(1) تعریف: to cover or face (inferior wood or the like) with a thin layer of a finer material.
مترادف: face, gild, gloss, varnish
مشابه: coat, finish, gloss, laminate, overlay, prettify, whitewash

(2) تعریف: to give a superficially attractive appearance to.

جمله های نمونه

1. to veneer furniture with mahogany
مبل را با چوب ماهون روکش کردن

2. underneath that veneer of friendship there was intense hostility
در زیر آن ظاهر دوستانه دشمنی شدیدی وجود داشت.

3. rain made the veneer swell
باران موجب شد که روکش باد بکند.

4. the table with a walnut veneer
میز دارای روکش چوب گردو

5. They have stripped the veneer of jingoism from the play, by showing war in its true horror.
[ترجمه گوگل]آنها با نشان دادن جنگ در وحشت واقعی خود، روکش جنگوئیسم را از نمایشنامه زدوده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها لایه رویی jingoism را از نمایش بیرون کشیده اند و با وحشت واقعی جنگ را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For the first time her veneer of politeness began to crack.
[ترجمه گوگل]برای اولین بار روکش ادب او شروع به ترکیدن کرد
[ترجمه ترگمان]برای اولین بار برق ادب و نزاکت او شروع به حرف زدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His super-clean image gave a veneer of respectability to the new professional set-up.
[ترجمه گوگل]تصویر فوق العاده تمیز او به مجموعه حرفه ای جدید روکشی از احترام می بخشید
[ترجمه ترگمان]تصویر عالی او ظاهر احترام آمیز را به مجموعه حرفه ای جدید داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He managed to acquire a thin veneer of knowledge to mask his real ignorance.
[ترجمه گوگل]او موفق شد روکش نازکی از دانش به دست آورد تا نادانی واقعی خود را بپوشاند
[ترجمه ترگمان]او توانسته بود لایه نازکی از دانش را به دست آورد تا نادانی واقعی خود را بپوشاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Money stripped off the veneer of good manners.
[ترجمه گوگل]پول روکش اخلاق خوب را از بین برد
[ترجمه ترگمان]پول لایه رویی را ازسر برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Beneath his tissue-thin veneer of good manners,he was a very vulgar man.
[ترجمه گوگل]در زیر روکش نازک و نازک و اخلاق خوبش، مردی بسیار مبتذل بود
[ترجمه ترگمان]زیر لایه نازک -، مرد بسیار مبتذل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The chest is solid oak, not veneer.
[ترجمه گوگل]قفسه سینه بلوط جامد است نه روکش
[ترجمه ترگمان] سینه، چوب بلوط سفت شده نه روکش دار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His veneer of politeness concealed a ruthless determination.
[ترجمه گوگل]روکش ادب او عزم بی رحمانه ای را پنهان می کرد
[ترجمه ترگمان]پوششی از ادب و نزاکت مانع از آن شده بود که عزم راسخ او را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The wood was cut into large sheets of veneer.
[ترجمه گوگل]چوب به ورقه های بزرگ روکش بریده شد
[ترجمه ترگمان]چوب ها با روکش بزرگی از روکش روکش شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A thin veneer of politeness hid Lady Bride's growing anger.
[ترجمه گوگل]روکش نازکی از ادب خشم فزاینده لیدی راید را پنهان می کرد
[ترجمه ترگمان]لایه نازکی از ادب و نزاکت خانم Bride را پنهان کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. By this he means acquiring a thin veneer of knowledge to mask his corruption.
[ترجمه گوگل]منظور او از این کار، به دست آوردن روکش نازکی از دانش برای پوشاندن فساد خود است
[ترجمه ترگمان]او به این معنی است که روکش نازکی از دانش به دست می آورد تا فساد خود را پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. A thin veneer of cork is bonded of a painted backing shows through in places to create a two-colour finish.
[ترجمه گوگل]روکش نازکی از چوب پنبه از پشتی رنگ آمیزی شده است که در مکان ها نمایان می شود تا یک روکش دو رنگ ایجاد شود
[ترجمه ترگمان]پوشش نازکی از چوب پنبه به یک روکش نقاشی شده که در بعضی جاها نشان داده می شود تا یک روکش دو رنگ ایجاد کند، وصل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روکش (اسم)
slip, facing, coat, coating, plate, blanket, veneer, capote, casing

تخصصی

[عمران و معماری] روکش
[زمین شناسی] روکش، لایه - الف) یک لایه نازک ولی گسترده از رسوبات که یک سازند یا سطح زمین شناسی قدیمی تر را می پوشاند. مثلاً پوشش آبرفت که یک پدیمان را می پوشاند. - ب) یک پوشش هوازده یا به طرق دیگر دگرسان شده بر روی سطح یک سنگ. مثلاً: جلای کویری.
[نساجی] روکش - جلاء

انگلیسی به انگلیسی

• thin layer of material that is superior to the material which it is covering (usually wood); superficially fine or pleasing appearance
cover with a thin layer of material that is superior to the material which it is covering (usually wood); give a superficially fine or pleasing appearance
behaviour that hides someone's real feelings or character is called a veneer.
veneer is a thin layer of wood or plastic which is used to improve the appearance of something.

پیشنهاد کاربران

پرنمایش . [ پ ُ ن ُ / ن ِ / ن َ ی ِ ] ( ص مرکب ) با ظاهری فریبنده : همه آزمایش همه پرنمایش همه پردرایش چو گرگ طرازی ( ؟ ) . ( از تاریخ بیهقی ) .
پوشش , a thin layer of wooden coating
به اصطلاح: نقاب، ظاهر ، چهره
Her meanness was glossed over with a veneer of sweetness
نازک کاری
( در ساختمان )
رنگی. باران رنگی
ظاهر

بپرس