vender

/ˈvendər//ˈvendə/

معنی: دستفروش، طواف، بایع
معانی دیگر: رجوع شود به: vendor، vendor : فروشنده

جمله های نمونه

1. Street venders are forbidden to display their handicrafts on the wayside.
[ترجمه گوگل]فروشندگان خیابانی از به نمایش گذاشتن صنایع دستی خود در حاشیه راه منع می شوند
[ترجمه ترگمان]هنرمندان خیابانی ممنوع هستند که صنایع دستی خود را در راه به نمایش بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To communication with Bank people, tax uranus people, vender and so on.
[ترجمه گوگل]برای ارتباط با افراد بانک، مالیات مردم اورانوس، فروشنده و غیره
[ترجمه ترگمان]برای ارتباط با مردم بانک، مردم را نوس، vender و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The news vender hasn't open yet, lets buy it later.
[ترجمه گوگل]فروشنده اخبار هنوز باز نشده است، اجازه دهید بعداً آن را بخریم
[ترجمه ترگمان]خبرها vender هنوز باز نشده، بیا بعدا آن را بخریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To identify suppliers and carry out vender assessment to ensure suppliers are to meet Joy's requirements.
[ترجمه گوگل]شناسایی تامین کنندگان و انجام ارزیابی فروشنده برای اطمینان از اینکه تامین کنندگان الزامات Joy را برآورده می کنند
[ترجمه ترگمان]شناسایی تامین کنندگان و انجام ارزیابی vender برای تضمین تامین کنندگان برای تامین نیازهای جوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is also suggested that some vender machines should be closed during non-peek times to improve facility utilization.
[ترجمه گوگل]همچنین پیشنهاد می‌شود که برخی از ماشین‌های فروشنده باید در زمان‌های غیرقابل دسترسی بسته شوند تا بهره‌برداری از تسهیلات بهبود یابد
[ترجمه ترگمان]همچنین پیشنهاد شده است که برخی ماشین های vender باید در طول زمان غیر - برای بهبود استفاده از تجهیزات بسته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We are not associated with any product or vender mentioned in this web site.
[ترجمه گوگل]ما با هیچ محصول یا فروشنده ای که در این وب سایت ذکر شده است ارتباط نداریم
[ترجمه ترگمان]ما با هیچ محصول یا vender که در این وب سایت ذکر شده مرتبط نیستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Vender: Sorry kid, it's pork.
[ترجمه گوگل]فروشنده: ببخشید بچه، این گوشت خوک است
[ترجمه ترگمان]ببخشید بچه خوک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Please fill out your purchasing order and send to vender as an attachment.
[ترجمه گوگل]لطفا سفارش خرید خود را پر کنید و به عنوان ضمیمه به فروشنده ارسال کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا سفارش خرید خود را پر کنید و به عنوان یک پیوست به vender ارسال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. FOR SHORTAGE UNDER 2 % FOR EACH BOX ID, VENDER AGREES TO REPLACE WITH NEXT ORDER.
[ترجمه گوگل]برای کمبود کمتر از 2٪ برای هر شناسه جعبه، فروشنده موافقت می کند که با سفارش بعدی جایگزین شود
[ترجمه ترگمان]برای کمبود ۲ % برای هر شناسه \"کادر\"، vender با نظم بعدی موافقت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Regarding the returning goods, you'd better have a negotiation with the supplier or vender.
[ترجمه گوگل]در مورد کالاهای برگشتی، بهتر است با تامین کننده یا فروشنده مذاکره کنید
[ترجمه ترگمان]با توجه به کالاهای بازگشت، بهتر است با تامین کننده یا vender مذاکره کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The company desires to consolidate its need for the foregoing services and facilities to one vender.
[ترجمه گوگل]شرکت مایل است نیاز خود به خدمات و امکانات فوق را به یک فروشنده تجمیع کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت می خواهد نیازهای خود را برای خدمات و امکانات فوق تثبیت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Protect the Customers, tro to be an TOP ONE vender and keep long - term relationship.
[ترجمه گوگل]از مشتریان محافظت کنید، برای تبدیل شدن به یک فروشنده برتر و حفظ روابط بلندمدت
[ترجمه ترگمان]از مشتریان محافظت کنید، به عنوان یک ONE انتخاب کنید و رابطه بلند مدت را حفظ کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This article studies the optimal inventory model for deteriorating items, when the vender affords fixed trade credit and cash discount to the retailer.
[ترجمه گوگل]این مقاله مدل بهینه موجودی را برای اقلام رو به زوال، زمانی که فروشنده اعتبار تجاری ثابت و تخفیف نقدی را به خرده فروش می دهد، مورد مطالعه قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله مدل موجودی بهینه را برای موارد رو به وخامت بررسی می کند، زمانی که vender اعتبار تجاری و تخفیف نقدی را به خرده فروش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Por qu é no pones un anuncio en el peri ? ? dico para vender tu carro?
[ترجمه گوگل]اگر چه هیچ پونزی بدون آنونسیو ان ال پری؟ ? dico para vender tu carro؟
[ترجمه ترگمان]اوه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، برای چی؟ dico که از carro tu؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دستفروش (اسم)
badger, huckster, crier, vendor, peddler, vender, duffer

طواف (اسم)
costermonger, vendor, vender

بایع (اسم)
vendor, vender, salesperson

انگلیسی به انگلیسی

• salesman; supplier, equipment salesman; automatic machine for selling goods

پیشنهاد کاربران

بپرس