veil

/ˈveɪl//veɪl/

معنی: پرده، حجاب، خمار، نقاب، چادر، حجاب زدن، پوشاندن
معانی دیگر: رخپوشی، پوشش، لفافه، روبنده زدن، حجاب را رعایت کردن، رخپوشی کردن، روی خود را گرفتن، مستور کردن، نهان کردن، روپوشه، سراگوش، واشام، (راهبه ها) سرپوش، روسری، (عروس) تور روی صورت، مخفف: humeral veil، (زیست شناسی) رجوع شود به: velum، (محلی) رجوع شود به: caul، پرده زدن، مستوریا پنهان کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a thin piece of fabric or netting, usu. worn over the head, shoulders, and face.
مشابه: headdress, kerchief, mantilla, purdah, yashmak

- The bride wore a long lace veil.
[ترجمه ز] عروس تور بلند یراق کارشده ای داشت
|
[ترجمه گوگل] عروس یک مقنعه توری بلند می پوشید
[ترجمه ترگمان] عروس تور بلندی پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Only her eyes were visible under her black veil.
[ترجمه گوگل] فقط چشمانش از زیر پرده سیاهش معلوم بود
[ترجمه ترگمان] فقط چشمانش زیر نقاب سیاهش دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: something that serves to conceal, obscure, or separate.
مترادف: cloak, cloud, mantle, mask, shroud
مشابه: cover, covering, curtain, film, mist, screen

- The castle was hidden behind a veil of fog.
[ترجمه گوگل] قلعه در پشت پرده ای از مه پنهان شده بود
[ترجمه ترگمان] قلعه پشت نقابی از مه پنهان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: veils, veiling, veiled
• : تعریف: to cover with or as with a veil; conceal; disguise.
مترادف: cloak, mantle, shroud
متضاد: open, unveil
مشابه: cloud, conceal, cover, curtain, disguise, hide, mask, mist, net, obscure, occult, screen

- Her faced was veiled.
[ترجمه گوگل] صورتش محجبه بود
[ترجمه ترگمان] صورتش پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They veiled the truth about the leader's death.
[ترجمه گوگل] آنها حقیقت مرگ رهبر را پنهان کردند
[ترجمه ترگمان] ان ها حقیقت را در مورد مرگ رهبر پنهان کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a veil of silence
پرده ای از سکوت

2. take the veil
راهبه شدن،تارک دنیا شدن

3. to wear a veil
روبند بر چهره داشتن

4. he tore away the veil of mystery that surrounded that robbery
او از اسراری که آن سرقت را احاطه کرده بود پرده برداری کرد.

5. criticism which was hidden under the veil of buffoonery
انتقادی که زیر نقاب دلقک بازی پنهان کرده بودند

6. the regulations having to do with the veil
مقررات وابسته به حجاب

7. She lifted her veil with both hands.
[ترجمه گوگل]نقابش را با دو دستش برداشت
[ترجمه ترگمان]روسری خود را با دو دست بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A veil of mist obscured the view.
[ترجمه گوگل]پرده ای از مه دید را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]پرده مه منظره را پوشانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Shadow, with her veil drawn, follows Light in secret meekness, with her silent steps of love.
[ترجمه گوگل]سایه با نقاب کشیده، نور را در نرمی پنهانی، با گام های خاموش عشقش دنبال می کند
[ترجمه ترگمان]سایه، با حجابی که بر پرده کشیده، با گام های پنهانی عاشقانه، با گام های ساکت عشق، به دنبال روشنایی می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After the ceremony, the bride lifted up her veil to kiss her husband.
[ترجمه گوگل]پس از پایان مراسم، عروس برای بوسیدن شوهرش چادر خود را بالا زد
[ترجمه ترگمان]پس از مراسم، عروس تور را بلند کرد تا شوهرش را ببوسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Moslem women used to veil their faces before going into public.
[ترجمه گوگل]زنان مسلمان قبل از حضور در انظار عمومی، صورت خود را حجاب می کردند
[ترجمه ترگمان]زنان مسلمان پیش از رفتن به اجتماع، چهره خود را پنهان می داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The chilling facts behind this veil of silence were slow to emerge.
[ترجمه گوگل]حقایق وحشتناک پشت این پرده سکوت به کندی آشکار شد
[ترجمه ترگمان]واقعیت های سرد پشت این پرده، آهسته پدیدار می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He could hardly veil his contempt at my ignorance.
[ترجمه گوگل]او به سختی می توانست تحقیر خود را در برابر نادانی من پنهان کند
[ترجمه ترگمان]به سختی می توانست تحقیر او را از نادانی من پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A fine drizzle began to veil the hills.
[ترجمه گوگل]نم نم باریکی شروع به پوشاندن تپه ها کرد
[ترجمه ترگمان]باران ریزی بر روی تپه ها نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She dropped her veil.
[ترجمه گوگل]نقابش را رها کرد
[ترجمه ترگمان]پرده را پایین انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرده (اسم)
blind, veil, screen, curtain, membrane, pall, tympan, tympanum, patagium, window shade

حجاب (اسم)
veil, shawl, curtain

خمار (اسم)
veil, screen, toile, hangover, vintner, wine merchant

نقاب (اسم)
mask, veil, veiling, vizard

چادر (اسم)
tent, veil, tentage

حجاب زدن (فعل)
veil, wimple

پوشاندن (فعل)
ensconce, envelop, case, apparel, cover, mask, conceal, coat, veil, put on, sod, line, vest, deck, belay, bestrew, jacket, blanket, sheathe, shingle, camouflage, submerge, overcast, immerse, shroud, clothe, wear, crown, endue, infold, indue, suffuse

تخصصی

[زمین شناسی] محدوده - در دیرین شناسی، یک فیلم شبکه یا تار مانند در رادیولارین که به طرق مختلفی تولید می شود. - مثلاً: پرده بال (patagium) - در بلور شناسی، یک تجمع حباب های بسیار ریز که یک ظاهر مایل به سفید یا ابر مانند در کوارتز ایجاد می کند.

انگلیسی به انگلیسی

• length of cloth worn by women as a face covering; netting attached to a woman's hat; something which hides or conceals (such as a curtain); nun's headdress; vow's of a nun; membrane which covers an immature mushroom
cover; hide
a veil is a piece of thin, soft cloth that women sometimes wear over their heads.
you can refer to something that conceals something else as a veil; a literary use.
if you draw a veil over something, you stop talking about it because it is too unpleasant or embarrassing to talk about.

پیشنهاد کاربران

Scarf : شال
Headscarf : روسری
Veil : روسری - حجاب ( نوعی پارچه برای پوشاندن صورت که گاهی تا روی سانه ها هم میاد و در لباس عروس میبینیم )
Vile : خبیث - شیطانی - گند - پست و دون - ناخوشایند - رذل - فرومایه
...
[مشاهده متن کامل]

Vice : گناه / عادت بد / فسخ و فجور / بدی
Vise : گیره مکانیکی
Vine : ویره یا بالارونده
Wine : شراب قرمز
Wail : شیون کسیدن - گریه کردن
Viral : ویروسی
Vital : حیاتی
Virtual : مجازی
Vapor : بخار آب
VIP : شخص با اهمیت
Vie : رقابت کردن

✅حجاب - رخپوشی
Afghanistan face veil decree : It feels like being a woman is a crime
. . . صدور فتوای حجاب - رخپوشی در افغانستان . . .
Islamic veil
حجاب/پوشش اسلامی
head covering
veil ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: حجاب
تعریف: پوششی که زنان برای محافظت از بدن یا پوشاندن سر و صورت به کار می برند
تاج عروس
روبنده
پنهان - مخفی
لباس عروسی
مثال: She puts on her veil.
Veil
اسم || پوشش ، حجاب
فعل|| پوشاندن ( پنهان کردن )
Unveil
رونمایی کردن
تور، مثلا تور عروس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس