vastness

/ˈvæstnəs//ˈvɑːstnəs/

معنی: وسعت، عظمت
معانی دیگر: vastitude پهناوری، بزرگی

جمله های نمونه

1. The vastness of space defied comprehension.
[ترجمه گوگل]وسعت فضا، درک را به چالش می کشد
[ترجمه ترگمان]وسعت فضا به سختی درک می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The vastness of space really boggles the mind.
[ترجمه گوگل]وسعت فضا واقعا ذهن را درگیر می کند
[ترجمه ترگمان]وسعت فضا واقعا ذهن را پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This process of civilisation has, within the vastness of evolutionary time, hardly started.
[ترجمه گوگل]این روند تمدن، در وسعت زمان تکاملی، به سختی آغاز شده است
[ترجمه ترگمان]این فرآیند تمدن، در وسعت زمان تکاملی، به سختی شروع شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The vastness was otherwise a hindrance, however, like shoes five sizes too big.
[ترجمه گوگل]وسعت در غیر این صورت یک مانع بود، اما مانند کفش های پنج سایز خیلی بزرگ
[ترجمه ترگمان]با این حال، وسعت این وسعت یک مانع بود، با این حال، مانند کفش ها پنج اندازه بزرگ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A man feels so insignificant against its vastness that confidences no longer seem something to keep to oneself.
[ترجمه گوگل]یک مرد در برابر وسعت آن چنان احساس بی‌اهمیتی می‌کند که دیگر به نظر نمی‌رسد که اعتماد به نفس چیزی برای خود نگهداشتن باشد
[ترجمه ترگمان]مردی چنان احساس حقارت می کند که دیگر به نظر نمی رسد که این راز را مخفی نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To stare at an empty vastness would be dispiriting; perhaps also it would bring about too great a sense of isolation.
[ترجمه گوگل]خیره شدن به وسعت خالی، مایوس کننده خواهد بود شاید همچنین باعث ایجاد حس انزوای بیش از حد شود
[ترجمه ترگمان]برای زل زدن به یک وسعت خالی، dispiriting بود؛ شاید هم چنین به نظر می رسید که به تنهایی احساس انزوا و انزوا را به همراه می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Finally, the vastness of space makes the probability of such a close approach of two stars extremely small.
[ترجمه گوگل]در نهایت، وسعت فضا، احتمال چنین نزدیک شدن دو ستاره را بسیار کم می کند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، وسعت فضا، احتمال چنین نزدیک شدن نزدیک به دو ستاره را بسیار کوچک می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The great Vistula rolled its yellowish, sombre vastness around low sandy islands.
[ترجمه گوگل]ویستولای بزرگ وسعت زرد و تاریک خود را در اطراف جزایر شنی کم ارتفاع می چرخاند
[ترجمه ترگمان]ویستول بزرگ مایل به زرد و تیره آن اطراف جزایر شنی کوچک می پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The globe puts off its mask of vastness to its lover.
[ترجمه گوگل]جهان نقاب وسعت خود را به روی معشوقش می گذارد
[ترجمه ترگمان]جهان mask خود را از vastness به معشوق خود می ریزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The world pets off its mark of vastness to its lover.
[ترجمه گوگل]جهان نشان وسعت خود را به معشوقش می زند
[ترجمه ترگمان]این حیوانات خانگی توجه خود را از وسعت خود به معشوق خود باز می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The vastness of the oceans and the complexity of their problems still leave many puzzles unsolved.
[ترجمه گوگل]وسعت اقیانوس ها و پیچیدگی مشکلات آنها هنوز بسیاری از معماها را حل نشده باقی می گذارد
[ترجمه ترگمان]وسعت اقیانوس ها و پیچیدگی مشکلات آن ها هنوز بسیاری از معماها را حل نشده باقی می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this ill - defined vastness sovereignty in the contemporary sense is a new phenomenon.
[ترجمه گوگل]در این وسعت نامشخص، حاکمیت به معنای معاصر پدیده ای نو است
[ترجمه ترگمان]در این وسعت بخشیدن به عظمت در مفهوم معاصر، پدیده جدیدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The world puts off its off of vastness to its lover.
[ترجمه گوگل]جهان وسعت خود را به معشوقش می سپارد
[ترجمه ترگمان]جهان آن را از خود دور می کند و خود را به عاشقی می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let's make concerted efforts in preserving the vastness of outer space a tranquil place for the benefit of our future generations.
[ترجمه گوگل]بیایید برای حفظ وسعت فضای بیرونی مکانی آرام به نفع نسل های آینده خود تلاش کنیم
[ترجمه ترگمان]بیایید تلاش های هماهنگ در حفظ وسعت فضای بیرونی و مکانی آرام برای منافع نسل های آینده خود انجام دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وسعت (اسم)
tract, limit, extent, spread, space, ambit, scope, gamut, vastness, expanse, width, latitude, tether, purview

عظمت (اسم)
arrogance, power, pride, vastness, grandeur, greatness, glory, magnificence, immensity

انگلیسی به انگلیسی

• immensity, enormousness, extensiveness, boundlessness

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : vastness
✅️ صفت ( adjective ) : vast
✅️ قید ( adverb ) : vastly
وسعت , عظمت
– The vastness of the oceans
– The vastness of space really boggles the mind
عظمت
When you are on small boat you feel with all of your heart vastness of Ocean
وقتی روی کشتی کوچک هستید با تمام وجود عظمت اقیانوس را احساس میکند

بپرس