vary

/ˈveri//ˈveəri/

معنی: تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون کردن، تغییر کردن، بی ثبات کردن، فرق داشتن، متنوع ساختن، تنوع دادن به
معانی دیگر: دگرسان کردن، متفاوت کردن، گهولیدن، کم و زیاد کردن، تغییر یافتن، دگرسان شدن، متفاوت شدن، کم و زیاد شدن، متنوع کردن یا شدن، کم و زیاد کردن یا شدن، چندسان کردن یا شدن، گوناگون کردن یا شدن، (موسیقی - آهنگ و غیره را) به صورت های متنوع تکرار کردن، عو­ کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: varies, varying, varied
(1) تعریف: to change; alter; modify.
مترادف: alter, change, modify
مشابه: convert, diversify, modulate, recast, reorder, reorganize

- She varies the story every time she tells it.
[ترجمه کوین معروفی] اون داستان رو هر دفعه که تعریف می کنه تغییر میده
|
[ترجمه ب گنج جو] مواظب باش! هربار که قضیه رو تعریف میکنه یه جاهاش رو تغییر میده.
|
[ترجمه گوگل] او هر بار که داستان را تعریف می کند، آن را تغییر می دهد
[ترجمه ترگمان] او هر بار که این داستان را می گوید، این داستان را متفاوت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I varied the recipe this time because it seemed too sweet.
[ترجمه ب گنج جو] دستور پخت رو تغییر دادم ، اینطور جلو بریم به نظرم خیلی خیلی شیرین میشه. دلو میزنه.
|
[ترجمه گوگل] این بار دستور پخت را تغییر دادم چون خیلی شیرین به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] این دفعه دستورالعمل را تغییر دادم چون خیلی شیرین به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to give diversity to.
مترادف: diversify
مشابه: modify, relieve, variegate

- The new red curtains help vary the color scheme.
[ترجمه گوگل] پرده های قرمز جدید به تغییر طرح رنگ کمک می کنند
[ترجمه ترگمان] پرده قرمز جدید به تغییر الگوی رنگ کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's more interesting for the students if you vary your teaching methods.
[ترجمه Z] برای دانش آموزان جالبتر است اگر روش تدریس خود را تغییر دهید
|
[ترجمه ب گنج جو] روش های آموزشیت رو مدام تغییر بده ، برا دانش آموزان خیلی جالب تر میشه.
|
[ترجمه samane] اگر روشای تدریست متنوع باشه، برای دانش آموزا جالبتره
|
[ترجمه گوگل] اگر روش های تدریس خود را تغییر دهید، برای دانش آموزان جالب تر است
[ترجمه ترگمان] اگر روش های آموزشی خود را تغییر دهید، برای دانش آموزان جالب تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: varying (adj.), varyingly (adv.)
(1) تعریف: to change periodically or as a result of some other change.
مترادف: change
مشابه: alternate, fluctuate, modify, oscillate, shift, vacillate

- Her degree of friendliness varies according to her mood.
[ترجمه گوگل] درجه دوستی او با توجه به خلق و خوی او متفاوت است
[ترجمه ترگمان] رفتار دوستانه او با توجه به حالت او فرق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The bus schedule varies depending on what day of the week it is.
[ترجمه گوگل] برنامه اتوبوس بسته به روز هفته متفاوت است
[ترجمه ترگمان] برنامه اتوبوس بسته به اینکه چه روزی از هفته است تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to differ; deviate (usu. fol. by from).
مترادف: depart, deviate, differ
متضاد: conform
مشابه: alter, contrast, disagree, diverge, drift, veer

- This work varies from the normal routine.
[ترجمه گوگل] این کار با روال عادی متفاوت است
[ترجمه ترگمان] این کار از روال عادی تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our opinions always vary from each other's.
[ترجمه گوگل] نظرات ما همیشه با یکدیگر متفاوت است
[ترجمه ترگمان] عقاید ما همیشه از هم متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to vary in size
از نظر اندازه گوناگون بودن

2. to vary one's activities
فعالیت های خود را چندسان کردن

3. to vary the color sequences
ترتیب رنگ ها را عوض کردن

4. wages that vary with education
مزدهایی که برحسب تحصیلات تغییر می کنند

5. opinions of his merit vary
عقاید درباره ی شایستگی او متفاوت است.

6. This pile of apples vary in size.
[ترجمه گوگل]اندازه این توده سیب متفاوت است
[ترجمه ترگمان]این توده سیب از نظر اندازه متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Quantities will vary according to how many servings of soup you want to prepare.
[ترجمه گوگل]بسته به تعداد وعده های سوپ که می خواهید تهیه کنید، مقدار آن متفاوت است
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی با توجه به مقدار کمی سوپ که شما می خواهید آماده کنید، متفاوت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Funeral customs vary with different religions.
[ترجمه گوگل]آداب و رسوم تشییع جنازه با ادیان مختلف متفاوت است
[ترجمه ترگمان]مراسم تشییع با ادیان مختلف فرق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Other countries vary the coloring of their bank notes as well as their size.
[ترجمه گوگل]کشورهای دیگر رنگ اسکناس و همچنین اندازه آنها را تغییر می دهند
[ترجمه ترگمان]کشورهای دیگر، رنگ کردن اسکناس های بانک خود و همچنین اندازه آن ها را تغییر می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I can vary the speed at will.
[ترجمه گوگل]من می توانم سرعت را به دلخواه تغییر دهم
[ترجمه ترگمان]من می توانم سرعت را تغییر بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Salary scales vary between states/from state to state/according to state/with each state.
[ترجمه گوگل]مقیاس های حقوق و دستمزد بین ایالت ها / از ایالت به ایالت / بر اساس ایالت / با هر ایالت متفاوت است
[ترجمه ترگمان]مقیاس های حقوق بین ایالت ها \/ از ایالت تا ایالت یا مطابق با دولت \/ با هر ایالت متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The doses used for surgical anaesthesia vary between 2 and 10 mg / kg.
[ترجمه گوگل]دوزهای مورد استفاده برای بیهوشی جراحی بین 2 تا 10 میلی گرم بر کیلوگرم متغیر است
[ترجمه ترگمان]مقادیر مورد استفاده برای جراحی پلاستیک بین ۲ تا ۱۰ mg \/ kg متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our customs vary from place to place.
[ترجمه گوگل]آداب و رسوم ما از مکانی به مکان دیگر متفاوت است
[ترجمه ترگمان]گمرک ما از محل به مکان دیگر متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Test scores vary from school to school .
[ترجمه گوگل]نمرات آزمون از مدرسه ای به مدرسه دیگر متفاوت است
[ترجمه ترگمان]نمرات آزمون از مدرسه به مدرسه متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Prices may vary so it's well worth shopping around before you buy.
[ترجمه گوگل]قیمت ها ممکن است متفاوت باشد، بنابراین قبل از خرید ارزش خرید دارد
[ترجمه ترگمان]قیمت ها ممکن است متفاوت باشند پس قبل از اینکه شما بخرید به اندازه کافی ارزش خرید داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Prices vary according to the quantity ordered.
[ترجمه گوگل]قیمت ها با توجه به تعداد سفارش متفاوت است
[ترجمه ترگمان]قیمت ها با توجه به مقدار سفارش متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. People vary very much in their ideas.
[ترجمه گوگل]مردم در ایده های خود بسیار متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]مردم در عقاید خود بسیار متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The expenses you claim can vary enormously, depending on travel distances involved.
[ترجمه گوگل]هزینه هایی که شما ادعا می کنید بسته به مسافت سفر می تواند بسیار متفاوت باشد
[ترجمه ترگمان]هزینه هایی که شما ادعا می کنید می تواند به میزان زیادی متفاوت باشد و به فواصل مسافرت بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تغییر دادن (فعل)
modify, affect, change, alter, shift, mutate, turn, vary, interchange, permute

عوض کردن (فعل)
exchange, change, alter, vary, remodel, replace, swap

دگرگون کردن (فعل)
alter, vary, transform, metamorphose

تغییر کردن (فعل)
range, change, vary, revolve

بی ثبات کردن (فعل)
vary, destabilize

فرق داشتن (فعل)
vary, differ

متنوع ساختن (فعل)
vary

تنوع دادن به (فعل)
vary

تخصصی

[ریاضیات] تغییر کردن، فرق داشتن، تغییر دادن، وردیدن

انگلیسی به انگلیسی

• change something, alter; change, fluctuate; give variety to
if things vary, they change or are different in size, amount, or degree.
if you vary something that you do, you keep changing the way that you do it.
see also varied.

پیشنهاد کاربران

گوناگون ، متفاوت
- با هم فرق داشتن
- با یکدیگر فرق داشتن
- متغیر بودن ( در یک بازه )
تفاوت در مقدار یا ابعاد داشتن
متغیر بودن
مثال: The prices vary depending on the season.
قیمت ها بسته به فصل متغیر است.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
vary ( v ) ( vɛri ) =to be different from each other in size, etc. , e. g. The quality of the students' work varies considerably. varied 1 ( adj ) =of many different types, e. g. varied opinions.
vary
🧷 فرق different ( متفاوت ) و vary ( متفاوت بودن )
واژه different صفت است اما vary فعل می باشد
Example 1: Work hours are different from one country to another .
Example 2 : Work hours vary from one country to another .
...
[مشاهده متن کامل]

در مثال اول چون different صفت هست باید از فعل to be استفاده بشه تا جمله درست در بیاد اما در جمله دوم چون vary فعل هست نیازی به فعل to be نداره .

یکی نبودن
Results may vary.
نتایج ممکن است یکی نباشد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : vary
✅️ اسم ( noun ) : variety / variability / variable / variance / variant / variation / variableness / variousness / varietal / variate
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : variable / variant / various / varied / varying / varietal / variational
✅️ قید ( adverb ) : variably / variously / variedly / varyingly

متفاوت
متغیر بودن
تنوع داشتن - گوناگون بودن - فرق داشتن
متفاوت . متغییر بودن
( ریاضیات - حساب وردشها ) وَردش دادن
( حقوقی/فعل ) تغییر جنبه های . . .
دگرانیدن
[قدیمی] کاری یا هنری را به طرزهای گوناگون انجام دادن
امری را بطرق مختلف انجام دادن
vary ( verb ) = متفاوت بودن، فرق داشتن، اختلاف داشتن، تفاوت داشتن، کم و زیاد کردن/تنوع دادن، تغییر دادن/تغییر کردن، عوض شدن/متنوع بودن، تنوع داشتن/تبدیل گشتن، مبدل گشتن/تغییر اعمال کردن/
Definition = به لحاظ ( اندازه و حجم و قدرت ) تفاوت داشتن یا متفاوت بودن/ تغییر کردن ( مخصوصا بر اساس عوامل گوناگون ) /تغییراتی را اعمال کردن
...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - The menu varies with the season.
منو با تغییر فصل متفاوت است.
2 - Class numbers vary between 25 and 30.
تعداد ( دانش آموزان ) کلاس ها بین 25 تا 30 نفر متنوع است.
3 - Prices vary according to the type of room you require.
قیمت ها بسته به نوع اتاق مورد نیاز شما متفاوت است.
4 - I try to vary what I eat.
سعی می کنم آنچه را می خورم تنوع دهم.
5 - The aerobics instructor varies the routine each week.
مربی ایروبیک هر هفته برنامه های معمول را تغییر می دهد.
6 - Pulse rates vary slightly from person to person.
میزان نبض از فردی به فرد دیگر اندکی متفاوت است.
7 - The students' work varies considerably in quality.
کیفیت کار دانش آموزها به طرز قابل توجهی با هم فرق دارد.
8 - Car prices vary greatly across Europe.
قیمت ماشین ها در سراسر اروپا بسیار متفاوت است.
9 - Opinions vary widely on this point
در این زمینه عقاید متفاوت است
10 - Prices vary with the seasons
قیمتها بر حسب فصل های سال تغییر می کنند
11 - Our routine never varies
برنامه معمول ما هرگز تغییر نمی کند
12 - Try varying the pace/speed at which you work
سعی کن در آهنگ / سرعت کارت تغییر ایجاد کنی
13 - Varieties of roses can be crossed to vary their colour
انواع گوناگون رز را می توان برای ایجاد تنوع رنگهایشان پیوند زد

فرق داشتن
تغییر کردن , تغییر دادن
# Prices vary widely from shop to shop
# The experience of pain varies from one person to another
# She varies the story every time she tells it
# The job enables me to vary the hours I work
متنوع بودن
تغییر کردن
The price of gold varies from day to day
قیمت طلا روز به روز تغییر می کند ✖️✖️✖️
متغیر =be different in different situations
متغیر
متفاوت بودن از یکدیگر
تغییرپذیر بودن، فرق کردن
اختلاف داشتن
تغییر دادن، عوض کردن، دگرگون کردن، تغییر کردن، بی ثبات کردن، فرق داشتن، متنوع ساختن، تنوع دادن به
تفاوت داشتن
تغییر کردن
To be different with each other , فرق داشتن
if several things of the same type vary, they are all different from each other, SYN : differ
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس