فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: varies, varying, varied
حالات: varies, varying, varied
• (1) تعریف: to change; alter; modify.
• مترادف: alter, change, modify
• مشابه: convert, diversify, modulate, recast, reorder, reorganize
• مترادف: alter, change, modify
• مشابه: convert, diversify, modulate, recast, reorder, reorganize
- She varies the story every time she tells it.
[ترجمه کوین معروفی] اون داستان رو هر دفعه که تعریف می کنه تغییر میده|
[ترجمه ب گنج جو] مواظب باش! هربار که قضیه رو تعریف میکنه یه جاهاش رو تغییر میده.|
[ترجمه گوگل] او هر بار که داستان را تعریف می کند، آن را تغییر می دهد[ترجمه ترگمان] او هر بار که این داستان را می گوید، این داستان را متفاوت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I varied the recipe this time because it seemed too sweet.
[ترجمه ب گنج جو] دستور پخت رو تغییر دادم ، اینطور جلو بریم به نظرم خیلی خیلی شیرین میشه. دلو میزنه.|
[ترجمه گوگل] این بار دستور پخت را تغییر دادم چون خیلی شیرین به نظر می رسید[ترجمه ترگمان] این دفعه دستورالعمل را تغییر دادم چون خیلی شیرین به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to give diversity to.
• مترادف: diversify
• مشابه: modify, relieve, variegate
• مترادف: diversify
• مشابه: modify, relieve, variegate
- The new red curtains help vary the color scheme.
[ترجمه گوگل] پرده های قرمز جدید به تغییر طرح رنگ کمک می کنند
[ترجمه ترگمان] پرده قرمز جدید به تغییر الگوی رنگ کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پرده قرمز جدید به تغییر الگوی رنگ کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's more interesting for the students if you vary your teaching methods.
[ترجمه Z] برای دانش آموزان جالبتر است اگر روش تدریس خود را تغییر دهید|
[ترجمه ب گنج جو] روش های آموزشیت رو مدام تغییر بده ، برا دانش آموزان خیلی جالب تر میشه.|
[ترجمه samane] اگر روشای تدریست متنوع باشه، برای دانش آموزا جالبتره|
[ترجمه گوگل] اگر روش های تدریس خود را تغییر دهید، برای دانش آموزان جالب تر است[ترجمه ترگمان] اگر روش های آموزشی خود را تغییر دهید، برای دانش آموزان جالب تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: varying (adj.), varyingly (adv.)
مشتقات: varying (adj.), varyingly (adv.)
• (1) تعریف: to change periodically or as a result of some other change.
• مترادف: change
• مشابه: alternate, fluctuate, modify, oscillate, shift, vacillate
• مترادف: change
• مشابه: alternate, fluctuate, modify, oscillate, shift, vacillate
- Her degree of friendliness varies according to her mood.
[ترجمه گوگل] درجه دوستی او با توجه به خلق و خوی او متفاوت است
[ترجمه ترگمان] رفتار دوستانه او با توجه به حالت او فرق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] رفتار دوستانه او با توجه به حالت او فرق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The bus schedule varies depending on what day of the week it is.
[ترجمه گوگل] برنامه اتوبوس بسته به روز هفته متفاوت است
[ترجمه ترگمان] برنامه اتوبوس بسته به اینکه چه روزی از هفته است تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برنامه اتوبوس بسته به اینکه چه روزی از هفته است تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to differ; deviate (usu. fol. by from).
• مترادف: depart, deviate, differ
• متضاد: conform
• مشابه: alter, contrast, disagree, diverge, drift, veer
• مترادف: depart, deviate, differ
• متضاد: conform
• مشابه: alter, contrast, disagree, diverge, drift, veer
- This work varies from the normal routine.
[ترجمه گوگل] این کار با روال عادی متفاوت است
[ترجمه ترگمان] این کار از روال عادی تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کار از روال عادی تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our opinions always vary from each other's.
[ترجمه گوگل] نظرات ما همیشه با یکدیگر متفاوت است
[ترجمه ترگمان] عقاید ما همیشه از هم متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عقاید ما همیشه از هم متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید