varied

/ˈverid//ˈveərɪd/

معنی: رنگارنگ، قابل تغییر، متنوع، گوناگون، دارای رنگهای گوناگون
معانی دیگر: مختلف، چندسان، متفاوت، الوان، چندرنگه (رجوع شود به: variegated)، تغییر کرده، دگرگون شده، دگرسان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: marked by diversity; having many different forms or types.
مترادف: diverse, motley, various
متضاد: uniform
مشابه: altered, assorted, changed, miscellaneous, mixed, multifarious, sundry, variant

(2) تعریف: altered; changed.

(3) تعریف: having many different colors; variegated.
مترادف: motley
مشابه: checkered, multicolored, varicolored, variegated

جمله های نمونه

1. varied scenery
مناظر متنوع

2. a varied program, both educational and entertaing
یک برنامه ای متنوع،هم آموزشی و هم سرگرم کننده

3. students with varied nationalities and backgrounds
دانشجویانی با ملیت ها و سوابق گوناگون

4. Chinese commodities available for export are varied.
[ترجمه گوگل]کالاهای چینی موجود برای صادرات متفاوت است
[ترجمه ترگمان]کالاهای چینی موجود برای صادرات متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hotel has a varied programme of nightly entertainment.
[ترجمه گوگل]این هتل دارای برنامه های متنوعی از تفریحات شبانه است
[ترجمه ترگمان]این هتل برنامه متنوعی از تفریحات شبانه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The sword hardly varied in form from the 12th to the 15th century.
[ترجمه گوگل]شکل شمشیر از قرن دوازدهم تا پانزدهم تقریباً متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]شمشیر به سختی از قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم تغییر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had had a varied training and held many offices.
[ترجمه گوگل]او آموزش های متنوعی گذرانده بود و مناصب بسیاری را بر عهده داشت
[ترجمه ترگمان]او تعلیمات مختلفی داشت و چندین دفتر داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His expressions varied from poker-faced to blank.
[ترجمه گوگل]عبارات او از پوکری تا خالی متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]چهره اش از سیخ سیخ شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Holiday jobs are many and varied.
[ترجمه گوگل]مشاغل تعطیلات متعدد و متنوع هستند
[ترجمه ترگمان]مشاغل تعطیلات بسیار متنوع و متنوع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This graph shows how crime has varied in relationship to unemployment over the last 20 years.
[ترجمه گوگل]این نمودار نشان می دهد که چگونه جرم و جنایت در رابطه با بیکاری در 20 سال گذشته متفاوت بوده است
[ترجمه ترگمان]این نمودار نشان می دهد که چگونه بزهکاری در طول ۲۰ سال گذشته تا چه حد تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Students' expectations were as varied as their expertise.
[ترجمه گوگل]انتظارات دانش آموزان به اندازه تخصص آنها متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]انتظارات دانشجویان به اندازه مهارت آن ها متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A good teacher is aware of the extremely varied needs of each student.
[ترجمه گوگل]یک معلم خوب از نیازهای بسیار متنوع هر دانش آموز آگاه است
[ترجمه ترگمان]یک معلم خوب از نیازهای بسیار متنوع هر دانش آموز آگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The symptoms she suffered varied from month to month .
[ترجمه گوگل]علائمی که او از ماه به ماه رنج می برد متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]علایم بیماری وی از ماه تا ماه دیگر تغییر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The response of the audience varied from outright rejection to warm hospitality.
[ترجمه گوگل]پاسخ تماشاگران از رد صریح تا مهمان نوازی گرم متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]پاسخ حضار از پذیرش آشکار مهمان نوازی گرم متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She leads a rich and varied life.
[ترجمه گوگل]او زندگی غنی و متنوعی دارد
[ترجمه ترگمان]او زندگی متنوع و متنوعی را رهبری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The size of her audience varied.
[ترجمه گوگل]تعداد مخاطبان او متفاوت بود
[ترجمه ترگمان]اندازه جمعیت او متفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رنگارنگ (صفت)
medley, piebald, motley, colorful, multicolored, varied, kaleidoscopic, pied, particolored, omnifarious, versicolor, versicolored, versicolour, versicoloured, particoloured, polychromatic, polychrome, technicolor

قابل تغییر (صفت)
streaky, mutable, transformative, varied, commutable, flexible, transmutative

متنوع (صفت)
different, varied, various, diverse, divers, differing

گوناگون (صفت)
variant, varied, pied, various, diverse, multiple, miscellaneous, multifarious, protean, varicolored, varicoloured, variform

دارای رنگهای گوناگون (صفت)
varied

انگلیسی به انگلیسی

• different, diverse; of different kinds; changing
varied is the past tense and past participle of vary.
something that is varied consists of things of different types, sizes, or qualities.
see also varied.

پیشنهاد کاربران

1. گوناگون. متنوع. مختلف 2. متغیر. بی ثبات
مثال:
the birds feed on a varied diet
این پرندگان در یک رژیم غذای متنوع تغذیه می کنند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : vary
✅️ اسم ( noun ) : variety / variability / variable / variance / variant / variation / variableness / variousness / varietal / variate
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : variable / variant / various / varied / varying / varietal / variational
✅️ قید ( adverb ) : variably / variously / variedly / varyingly

varied ( adj= گوناگون، مختلف، متفاوت ( به لحاظ نوع ) ، جورواجور، متنوع
Definition = شامل یا متغیر بین چندین چیز یا نوع مختلف/داشتن یا نشان دادن انواع مختلف ، یا تغییر غالب/
مترادف با کلمه = diverse ( adj )
...
[مشاهده متن کامل]

varied opinions = عقاید متفاوت
varied scene = مناظر گوناگون
varied menues = منوهای ( صورت غذاهای ) متنوع
a varied group of people = گروه متنوعی از مردم
examples:
1 - The class expressed varied opinions about the movie.
کلاس نظرات مختلفی را در مورد فیلم بیان کرد.
2 - Lead a full and varied life
زندگی پر بار و متوعی را گذراندن
3 - With its varied climate, the country attracts both winter and summer sports enthusiasts.
این کشور با آب و هوای متنوع خود علاقه مندان به ورزش های زمستانی و تابستانی را به خود جلب می کند.
4 - The varied symptoms included severe muscle pain, headaches, and dizziness.
علائم مختلف شامل درد شدید عضلانی ، سردرد و سرگیجه بود.
5 - He had a varied career in commerce.
وی فعالیت تجاری متنوعی داشت.
6 - This book has been written for a large and varied audience.
این کتاب برای مخاطبان زیادی و متنوعی نوشته شده است.

متنوع، گوناگون، جورواجور
مترادف :Different
متغییر

بپرس