vanguard

/ˈvænˌɡɑːrd//ˈvænɡɑːd/

معنی: جلو دار، پیشتاز، طلایه، پیش لشگر، پیشقرال
معانی دیگر: طلیعه، پیش قراول، چاوش، یساول، یزک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the leading or foremost position or part of a movement or force; forefront.
متضاد: rear
مشابه: avant-garde

- The painters Monet and Renoir were in the vanguard of the Impressionist movement in nineteenth century art.
[ترجمه گوگل] نقاشان مونه و رنوار در هنر قرن نوزدهم پیشتاز جنبش امپرسیونیستی بودند
[ترجمه ترگمان] نقاشان مو نه و رنوار در خط مقدم جنبش امپرسیونیست ها در هنر قرن نوزدهم بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our regiment was in the vanguard and consequently suffered many casualties.
[ترجمه گوگل] هنگ ما در پیشاهنگ بود و در نتیجه تلفات زیادی متحمل شد
[ترجمه ترگمان] هنگ ما در the بود و در نتیجه تلفات زیادی متحمل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (cap.) a three-stage rocket used in the United States for launching satellites.

جمله های نمونه

1. They are in the vanguard of technological advance.
[ترجمه گوگل]آنها پیشتاز پیشرفت تکنولوژی هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها پیشگام پیشرفت فن آوری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is in the vanguard of economic reform.
[ترجمه گوگل]او پیشتاز اصلاحات اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]او پیشگام اصلاحات اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The shop has always been in the vanguard of London fashion trends.
[ترجمه گوگل]این فروشگاه همیشه پیشرو در روند مد لندن بوده است
[ترجمه ترگمان]این مغازه همیشه پیشگام رونده ای مد لندن بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The party claimed to be the vanguard of the world revolutionary movement.
[ترجمه گوگل]این حزب مدعی بود که پیشرو جنبش انقلابی جهانی است
[ترجمه ترگمان]این حزب ادعا کرد که پیشگام جنبش انقلابی جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In a way they played a vanguard role.
[ترجمه گوگل]به نوعی نقش پیشتاز داشتند
[ترجمه ترگمان]به نحوی که آن ها نقش پیشگام را بازی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company is proud to be in the vanguard of scientific progress.
[ترجمه گوگل]این شرکت مفتخر است که در پیشروی پیشرفت علمی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]این شرکت افتخار می کند که در خط مقدم پیشرفت علمی قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The army was advancing steadily and the vanguard was already at the border.
[ترجمه گوگل]ارتش پیوسته در حال پیشروی بود و پیشتازان از قبل در مرز بودند
[ترجمه ترگمان]ارتش پیوسته پیشروی می کرد و the در مرز ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Such thinking puts Kodak in the vanguard of a movement reshaping the computer industry.
[ترجمه گوگل]چنین تفکری کداک را در پیشتاز جنبشی قرار می دهد که صنعت کامپیوتر را تغییر می دهد
[ترجمه ترگمان]این تفکر، Kodak را در خط مقدم حرکتی قرار می دهد که صنعت کامپیوتر را دوباره شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The anti-conspiratorial rhetoric of the Vanguard argument has its place in the general National Front argument about tactics.
[ترجمه گوگل]لفاظی ضد توطئه ای استدلال پیشتاز جای خود را در بحث کلی جبهه ملی در مورد تاکتیک دارد
[ترجمه ترگمان]شعارهای ضد اختلاس در مبحث پیشتاز جای خود را در بحث جبهه ملی در مورد تاکتیک ها دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The party was portrayed as the vanguard of the proletariat.
[ترجمه گوگل]حزب به عنوان پیشتاز پرولتاریا به تصویر کشیده شد
[ترجمه ترگمان]حزب به عنوان خط مقدم پرولتاریا به تصویر کشیده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On the other hand, Vanguard, published by the rival faction, took the opposite position in its January 1988 issue.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، ونگارد که توسط جناح رقیب منتشر شد، در شماره ژانویه 1988 موضع مخالفی گرفت
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، Vanguard که توسط جناح رقیب منتشر شد موضع مخالف در مساله ژانویه ۱۹۸۸ خود را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Inquisitor was advancing in the vanguard of a squad of armoured imperial guardsmen.
[ترجمه گوگل]تفتیش عقاید در پیشروی یک جوخه محافظان زرهی امپراتوری در حال پیشروی بود
[ترجمه ترگمان]بازرس به جلودار یک گروه از گارد سوار نظام پیش می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were in the vanguard of the religious revolutionaries.
[ترجمه گوگل]آنها پیشتاز انقلابیون مذهبی بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها در خط مقدم انقلابیون دینی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Those individuals will form the critically important vanguard of a new workforce.
[ترجمه گوگل]این افراد پیشتاز بسیار مهم یک نیروی کار جدید را تشکیل خواهند داد
[ترجمه ترگمان]این افراد، پیشگامان بسیار مهم نیروی کار جدید را تشکیل خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلو دار (اسم)
footman, herald, harbinger, van, front man, vanguard

پیشتاز (اسم)
vanguard, forehand

طلایه (اسم)
vanguard

پیش لشگر (اسم)
vanguard

پیشقرال (اسم)
vanguard

انگلیسی به انگلیسی

• troops in the forefront of the battle; leading position in an movement, those who are on the cutting edge of a trend
if someone is in the vanguard of something such as a revolution or an area of research, they are involved in the most advanced part of it.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: The forefront of an action or movement, especially in a military or innovative context 🚀
🔍 مترادف: Forerunners
✅ مثال: The company was at the vanguard of technological innovation.
فیلم beautiful mind با این جملات شروع میشه
پروفسور با دانشجویان جدید الورود داره صحبت میکنه
Who among you will be the vanguard of democracy, freedom, and discovery
کدوم یکی از شماها پیشتاز دموکراسی و آزادی و اکتشاف خواهید بود؟
پیشرو/طلایه دار.
1. به افرادی میگن که توی ایده های جدید پیشرو هستن.
2. عنوان بخشی از سپاه و لشکر که معمولاً زودتر از سپاه اصلی به خط مقدم جبهه می رسن.
مترادف:
advance guard
۱. طلایه ( سپاه ) ۲. پیشگام. پیشتاز
مثال:
The early vanguard
پیشگامان و طلایه داران نخستین.
�وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ�
طلایه دار
noun
1 [count] : the group of people who are the leaders of an action or movement in society, politics, art, etc. — usually singular
◀️a member of the feminist vanguard
They are at the vanguard of a revolution in medical research◀️ [=they are leading a revolution in medical research]
...
[مشاهده متن کامل]

She was in the vanguard of the feminist movement in the early◀️ seventies
2 the vanguard : the soldiers, ships, etc. , that are at the front of a fighting force that is moving forward
۱. طلایه - جلو
۲. پیشرو - طلایه دار - پیشتاز
اسم یک بازی هم هست
Call of Duty : Vanguard

یکه تاز
پیشرو - پیش آهنگ

بپرس