صفت ( adjective )
• (1) تعریف: having great material or monetary worth; expensive.
• مترادف: costly, dear, expensive, rich
• متضاد: cheap, valueless, worthless
• مشابه: extravagant, fancy, lavish, precious, priceless
• مترادف: costly, dear, expensive, rich
• متضاد: cheap, valueless, worthless
• مشابه: extravagant, fancy, lavish, precious, priceless
- She hadn't realized that her antiques were so valuable until she had them appraised.
[ترجمه گوگل] او تا زمانی که آنها را ارزیابی نکرده بود، متوجه نشده بود که عتیقههای او اینقدر ارزشمند هستند
[ترجمه ترگمان] او متوجه نشده بود که antiques خیلی با ارزش است تا اینکه آن ها را ارزیابی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او متوجه نشده بود که antiques خیلی با ارزش است تا اینکه آن ها را ارزیابی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: having inherent merit or worth; useful; important.
• مترادف: precious
• متضاد: good-for-nothing, pointless, useless, valueless, worthless
• مشابه: good, important, invaluable, meritorious, prized, profitable, rich, serviceable, treasured, useful, worthwhile, worthy
• مترادف: precious
• متضاد: good-for-nothing, pointless, useless, valueless, worthless
• مشابه: good, important, invaluable, meritorious, prized, profitable, rich, serviceable, treasured, useful, worthwhile, worthy
- Recognizing that she was a valuable employee, her boss offered her a raise.
[ترجمه گوگل] رئیسش با تشخیص اینکه او کارمند ارزشمندی است، به او پیشنهاد افزایش حقوق داد
[ترجمه ترگمان] با تشخیص اینکه او یک کارمند با ارزش است، رئیسش به او پیشنهاد ترفیع داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با تشخیص اینکه او یک کارمند با ارزش است، رئیسش به او پیشنهاد ترفیع داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The police were able to get some valuable information from the eyewitness.
[ترجمه گوگل] پلیس توانست اطلاعات ارزشمندی را از شاهد عینی به دست آورد
[ترجمه ترگمان] پلیس توانست اطلاعات ارزشمندی از سوی شاهد عینی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پلیس توانست اطلاعات ارزشمندی از سوی شاهد عینی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: valuably (adv.), valuableness (n.)
مشتقات: valuably (adv.), valuableness (n.)
• : تعریف: (usu. pl.) an item of great monetary worth, such as a piece of jewelry.
• مشابه: gem, jewel, treasure
• مشابه: gem, jewel, treasure
- He keeps his valuables in a safe at the bank.
[ترجمه گوگل] او اشیای قیمتی خود را در گاوصندوق بانک نگه می دارد
[ترجمه ترگمان] او اشیا ارزشمند خود را در یک مکان امن در بانک نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او اشیا ارزشمند خود را در یک مکان امن در بانک نگه می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید