معتبر سازی ( تایید کردن صحت یا اعتبار چیزی - فعل )
"We are validating the data now. "
تایید کردن ( به تصدیق رساندن ادعایی یا حقیقتی - فعل )
"They used multiple methods for validating the science experiment"
... [مشاهده متن کامل]
اثبات ( به قطعی بودن رساندن کاری - فعل )
"Our company needs full confirmation and validating of his character. "
تایید کردن ( به تصدیق رساندن ادعایی یا حقیقتی - فعل )
... [مشاهده متن کامل]
اثبات ( به قطعی بودن رساندن کاری - فعل )
رواسازی؛ روایابی
معتبر، تایید کننده
ارزیابی، بررسی، اعتبار سنجی
ارزیابی و اعتبارسنجی
ارزیابی
اعتبار دهی
ارزش گذاری
اعتبارسنجی
اعتبار بخشی