• (1)تعریف: showing or characterized by courage in both spirit and action; brave; heroic. • مترادف: brave, courageous, doughty, greathearted, valorous • متضاد: cowardly, pusillanimous • مشابه: bold, chivalrous, daring, dashing, dauntless, fearless, gallant, herculean, heroic, intrepid, lionhearted, mettlesome, resolute, stalwart, stout-hearted
- It is a story of valiant knights and noble deeds.
[ترجمه گوگل] این داستان شوالیه های شجاع و کارهای نجیب است [ترجمه ترگمان] این داستان پهلوانان دلاور و دلاوری های بیمانند است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Although they failed, they put in a valiant effort.
[ترجمه گوگل] اگرچه شکست خوردند، اما تلاش شجاعانه ای کردند [ترجمه ترگمان] گر چه شکست خوردند، تلاش شجاعانه ای کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )مشتقات: valiantly (adv.)
• : تعریف: a brave or heroic person. • مترادف: brave • مشابه: gallant, hero, heroine, stalwart, warrior
جمله های نمونه
1. he has a valiant heart
او شجاع است.
2. to make a valiant effort
تلاش پیگیر کردن
3. Robin Hood was valiant and faced his opponents without fear.
[ترجمه گوگل]رابین هود شجاع بود و بدون ترس با مخالفان خود روبرو شد [ترجمه ترگمان]رابین هود شجاع بود و بدون ترس با opponents روبرو می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The valiant paratroopers led the invasion.
[ترجمه گوگل]چتربازان شجاع این تهاجم را رهبری کردند [ترجمه ترگمان]The شجاع حمله را رهبری می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Grandma Joad had the ability to be valiant when the need arose.
[ترجمه علیرضا بهرامی] مادربزرگْ جاد، هر موقع که لازم میشد، می تونست شجاع باشه.
|
[ترجمه گوگل]مادربزرگ جواد این توانایی را داشت که در هنگام نیاز شجاع باشد [ترجمه ترگمان]وقتی لازم شد، مادربزرگ جاد شجاع بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The valiant never tastes of death but once.
[ترجمه گوگل]دلیر فقط یک بار طعم مرگ را نمی چشد [ترجمه ترگمان]The هرگز طعم مرگ را نچشیده، فقط یک بار [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Every dog is valiant at his won door.
[ترجمه فاطمه بنی علی] غلط املایی داره جمله Every dog is valiant at his own door.
|
[ترجمه گوگل]هر سگی در درب پیروزی خود شجاع است [ترجمه ترگمان]هر سگی از در برده خود شجاع است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Every dog is valiant at his own door.
[ترجمه گوگل]هر سگی در خانه خودش شجاع است [ترجمه ترگمان]هر سگی از در خودش شجاع است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A cock is valiant on his own dunghill.
[ترجمه گوگل]خروس در کودهای خودش شجاع است [ترجمه ترگمان]یک خروس روی فضولات خودش شجاع است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She made a valiant attempt to laugh.
[ترجمه گوگل]او تلاش شجاعانه ای برای خندیدن کرد [ترجمه ترگمان]او تلاشی شجاعانه برای خندیدن کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. They talked modestly of their valiant efforts to keep the tanker afloat.
[ترجمه گوگل]آنها با متواضعانه از تلاش های شجاعانه خود برای شناور نگه داشتن نفتکش صحبت کردند [ترجمه ترگمان]آن ها با فروتنی درباره تلاش های شجاعانه آن ها برای شناور ماندن تانکر صحبت کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The company has made a valiant effort/attempt in the last two years to make itself more efficient.
[ترجمه گوگل]این شرکت در دو سال گذشته تلاش/تلاش شجاعانه ای برای کارآمدتر کردن خود انجام داده است [ترجمه ترگمان]این شرکت در طی دو سال گذشته تلاش زیادی کرده است تا خود را کارآمدتر کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She made a valiant attempt not to laugh.
[ترجمه گوگل]او تلاش شجاعانه ای کرد تا نخندد [ترجمه ترگمان]او تلاش شجاعانه ای کرد که نخندید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He mourned for his valiant men.
[ترجمه گوگل]او برای مردان دلاور خود سوگواری کرد [ترجمه ترگمان]او برای مردان شجاع خود ماتم گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The 20-page text makes a valiant attempt to comprehend wildfowl biology.
[ترجمه گوگل]متن 20 صفحه ای تلاش شجاعانه ای برای درک زیست شناسی پرندگان وحشی انجام می دهد [ترجمه ترگمان]متن ۲۰ صفحه ای تلاش می کند تا زیست شناسی wildfowl را درک کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. However, valiant attempts were made to conduct massive trials in which as much information as possible could be included.
[ترجمه گوگل]با این حال، تلاشهای شجاعانهای برای انجام آزمایشهای گسترده انجام شد که در آن تا حد امکان اطلاعات گنجانده شود [ترجمه ترگمان]با این حال، تلاش های دلیرانه برای انجام آزمایش ها گسترده انجام شد که تا آنجا که امکان داشت اطلاعات بیشتری در آن گنجانده شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Despite valiant efforts by our physiotherapists, my hamstring did not recover in time for the 200 metres.
[ترجمه گوگل]علیرغم تلاشهای شجاعانه فیزیوتراپیستهای ما، همسترینگ من در 200 متر به موقع بهبود نیافت [ترجمه ترگمان]با وجود تلاش های دلیرانه by، عضلات عقب ران در زمان برای ۲۰۰ متر بهبود پیدا نکردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• brave, daring a valiant action is very brave and determined, though it may lead to failure or defeat.
پیشنهاد کاربران
💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند: 🔘 Brave 🔘 Courageous 🔘 Fearless 🔘 Bold 🔘 Valiant 🔘 Daring ✅ Definition: 👉 Showing courage and determination, especially in difficult or dangerous situations.
Brave=courageous شجاع - دلاور - تهمتن
شجاع، دلاور
valiant ( adj ) ( v�lyənt ) =very brave or determined, e. g. valiant warrior. valiantly ( adv )
🔴 Valiant Valiant : [more valiant; most valiant] somewhat formal : having or showing courage : very brave or courageous a valiant soldier She died last year after a valiant battle with cancer. ... [مشاهده متن کامل]
Despite their valiant efforts, they lost the game. She made a valiant attempt to fix the problem. val�iant�ly adverb They fought valiantly. شجاع - شجاعانه / مترادفش brave هست 🔴 Variance : اسم واریانس ( ریاضیات ) عدم سازگاری - عدم تفاوق - مغایرت - ناسازگاری - تفاوت - ناهمسانی - دگرسانی - تضاد 🔴 Variant : اسم /صفت متفاوت - گوناگون - جور وا جور different / گونه مختلف - گونه ( در رابطه با بیماری هم زیاد بکار میره مثلا variant disease یعنی گونه ی جدیدی از بیماری مثل کوید ۲۰ که بعد از یه مدت که کوید ۱۹ پخش شد تو انگلیس اومد. اون کوید ۲۰ یک variant هست یعنی گونه متفاوت ) / گونه های مختلف واژه مثل color و colour یا labor و labour