vagrant

/ˈveɪɡrənt//ˈveɪɡrənt/

معنی: سرگردان، دربدر، اوباش، ادم اواره و ولگرد، سر گردان
معانی دیگر: ولگرد، عیار، عیاروار، دایما در حرکت، بی خانمان، خانه بدوش، آواره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who lacks a permanent home and wanders from place to place; nomad; tramp.
مترادف: hobo, nomad, tramp, vagabond
مشابه: drifter, floater, gypsy, itinerant, migrant, rambler, roamer, transient, wanderer, wayfarer

- Vagrants are camping under the bridge to shelter themselves from rain.
[ترجمه گوگل] ولگردها زیر پل کمپ می زنند تا از باران در امان بمانند
[ترجمه ترگمان] افراد بی خانمان در زیر پل زندگی می کردند تا خودشان را از باران پناه بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in law, a person who has no obvious means of support and is therefore viewed as a public nuisance; beggar.
مترادف: derelict
مشابه: beggar, bum, hobo, panhandler, tramp, vagabond
صفت ( adjective )
مشتقات: vagrantly (adv.)
(1) تعریف: wandering from place to place; having no permanent home; nomadic.
مترادف: migrant, migratory, nomadic, vagabond
مشابه: homeless, itinerant, peripatetic, rambling, roaming, transient, wandering

(2) تعریف: having no visible means of support, or wandering from one occasional job to another.
مشابه: itinerant, migrant, nomadic, transient, vagabond, wandering

(3) تعریف: moving or growing in a random manner, as thoughts or plants.
مترادف: random
مشابه: meandering, rambling, roaming, roving, wandering

جمله های نمونه

1. two vagrant brothers
دو برادر ولگرد

2. gypsies led a vagrant life
کولی ها زندگی دایما در حرکتی داشتند.

3. He lived on the street as a vagrant.
[ترجمه گوگل]او در خیابان به عنوان یک ولگرد زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]او در خیابان به عنوان یک ولگرد زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A vagrant is everywhere at home.
[ترجمه گوگل]یک ولگرد همه جا در خانه است
[ترجمه ترگمان]یک ولگرد در همه جا در خانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Lavant plays a vagrant waif, Binoche a runaway painter.
[ترجمه گوگل]لاوانت نقش یک وایف ولگرد، بینوش یک نقاش فراری را بازی می کند
[ترجمه ترگمان]Lavant یک waif ولگرد است که نقاش فراری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some of these were vagrant children, others victims of crime required as witnesses.
[ترجمه گوگل]برخی از آنها کودکان ولگرد و برخی دیگر قربانی جنایت بودند که به عنوان شاهد مورد نیاز بودند
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها کودکان ولگرد بودند و برخی قربانیان جرم به عنوان شاهد مورد نیاز بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A rare transatlantic vagrant, with forewing bluer grey than wing, easily told by conspicuous white crescentic mark in front of eye.
[ترجمه گوگل]یک ولگرد نادر ماوراء اقیانوس اطلس، با بالهای خاکستری آبی تر از بال، که به راحتی با علامت هلالی سفید آشکار جلوی چشم مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]یک سگ شکاری نادر، که از بال forewing آبی تر بود، به آسانی آن علامت crescentic را که در جلو چشم دیده می شد به آسانی تشخیص داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It comes easy to the habitual vagrant; it is well-nigh impossible to the inexperienced.
[ترجمه گوگل]به ولگرد همیشگی آسان می آید برای افراد بی تجربه تقریبا غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]به آدم ولگرد عادت می کند، تقریبا غیر ممکن است که بی تجربه و بی تجربه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Spring flowers residual cardiac deficiencies go, how autumn vagrant hearts?
[ترجمه گوگل]گل های بهار باقی مانده کمبودهای قلبی، چگونه پاییز دل های ولگرد؟
[ترجمه ترگمان]گل های بهاری باقیمانده دچار مشکلات قلبی می شوند، چگونه قلب سرگردان در پاییز چگونه است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The vagrant had to beg for money.
[ترجمه گوگل]ولگرد باید برای پول گدایی می کرد
[ترجمه ترگمان]ولگرد مجبور بود به خاطر پول التماس کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Away went the policeman and the vagrant was left alone, helpless on a cold winter night.
[ترجمه گوگل]پلیس رفت و ولگرد در یک شب سرد زمستانی تنها و بی پناه ماند
[ترجمه ترگمان]در آن دورها پلیس و ولگرد تنها ماندند و در یک شب سرد زمستانی درمانده و درمانده ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I told you to act like a drunk vagrant imbecile.
[ترجمه گوگل]بهت گفتم مثل یه ولگرد مست رفتار کن
[ترجمه ترگمان]بهت گفته بودم مثل یه آدم مست مست رفتار کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He who has no home is vagrant; He who has two homes is dissolute.
[ترجمه گوگل]کسی که خانه ندارد ولگرد است کسی که دو خانه دارد منحل است
[ترجمه ترگمان]کسی که خانه ندارد ولگرد است؛ کسی که دو خانه دارد dissolute است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Presently a vagrant poodle came idling along.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یک سگ پشمالوی ولگرد بیکار آمد
[ترجمه ترگمان]در این لحظه یک سگ شکاری ولگرد در حال پرسه زدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Christlike vagrant wanders through a perverse and grotesque land filled with religious and sacrilegious imagery.
[ترجمه گوگل]ولگرد مسیح مانند در سرزمینی منحرف و ترسناک پر از تصاویر مذهبی و توهین آمیز سرگردان است
[ترجمه ترگمان]آواره و آواره از میان سرزمینی کثیف و زمخت که پر از تصورات مذهبی و sacrilegious است سرگردان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سرگردان (اسم)
runabout, gadabout, displaced person, wanderer, vagrant

دربدر (اسم)
outcast, mendicant, vagabond, vagrant

اوباش (اسم)
runabout, hood, picaroon, hoodlum, vagrant, gangster, plug-ugly

ادم اواره و ولگرد (اسم)
vagrant

سرگردان (صفت)
astray, adrift, erratic, stray, wandering, runabout, homeless, errant, gadabout, helpless, vagrant

انگلیسی به انگلیسی

• wandering about with no permanent home and no livelihood; random, changeable; growing without restraint (botany)
hobo, wanderer, person who does not have a permanent home
a vagrant is a person who moves from place to place and has no regular home or job.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A person without a home or regular employment, wandering from place to place 🏙️
🔍 مترادف: Stray/Wanderer
✅ مثال: The vagrant cat wandered through the streets looking for food.
مثال؛
The city has seen an increase in the number of vagrants living in parks and alleyways.
A news article might report, “Local organizations are working to provide support and resources for vagrants in the community. ”
...
[مشاهده متن کامل]

In a conversation about homelessness, someone might say, “We need to address the root causes that lead to people becoming vagrants. ”

بی خانمان
بی ثبات و غیر منتظره رفتار کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : vagrancy / vagrant
✅️ صفت ( adjective ) : vagrant
✅️ قید ( adverb ) : _
سرگردان, بادی به هر جهت
A condition of homelessness
کسی که سرپناه و شغل دائمی ندارد.
گدای بی خانمان
Bum
ولگرد واژه فارسی است و vagrant برگرفته شده از فارسی است!
معنی: پاپَتی، پابرهنه، یک ( یه ) لاقبا، فقیر، دریوزه، گره گوری، آسمان جُل - آواره، در به در، بی خانمان، خانه به دوش، آلاخون والاخون، وِیلان و سِیلان!
ولگرد آواره
ادم آواره و ولگرد

بپرس