vagabond

/ˈvæɡəband//ˈvæɡəbɒnd/

معنی: ولگرد، خزپوش، بیکاره، طفیلی، دربدر، خانه بدوش، خانه بدوش، بی کاره، ولگردی کردن
معانی دیگر: سرگردان، آواره، عیار، دوره گرد، رذل

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having no permanent home; wandering from place to place; nomadic.
مترادف: homeless, migrant, migratory, nomadic, vagrant
مشابه: bohemian, fugitive, itinerant, peripatetic, rambling, roaming, roving, transient, unsettled, wandering, wayfaring

- These vagabond traders made a few stops in the town each year.
[ترجمه گوگل] این تاجران ولگرد هر سال چند توقف در شهر داشتند
[ترجمه ترگمان] این تاجران خانه به دوش در هر سال چند بار در شهر توقف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: leading a carefree or idle life.
مترادف: carefree, idle
مشابه: footloose, frivolous, lax, loose, unrestrained, unsettled, wanton

- The vagabond youths traveled across the country, enjoying their freedom until their money ran out.
[ترجمه گوگل] جوانان ولگرد در سراسر کشور سفر کردند و از آزادی خود لذت بردند تا اینکه پولشان تمام شد
[ترجمه ترگمان] این جوانان آواره در سراسر کشور سفر می کردند و از آزادی خود لذت می بردند تا زمانی که پولشان به اتمام رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: unable to cope with responsibility; shiftless; careless.
مترادف: careless, irresponsible, lazy, shiftless, sluggard
مشابه: derelict, do-nothing, fain�ant, fly-by-night, ne'er-do-well, negligent, otiose, remiss, slothful, unenterprising, unreliable

- He complains that his "vagabond son" still hasn't found himself a job.
[ترجمه گوگل] او شاکی است که «پسر ولگردش» هنوز برای خودش شغلی پیدا نکرده است
[ترجمه ترگمان] او شکایت می کند که \"پسر ولگرد\" او هنوز کار خود را پیدا نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: vagabondish (adj.)
(1) تعریف: one who lacks a permanent home and wanders from place to place; nomad.
مترادف: nomad, vagrant
مشابه: bohemian, gypsy, homeless, itinerant, migrant, peripatetic, roamer, tramp, transient, wanderer, wayfarer

- The vagabonds camped at the edge of the city.
[ترجمه گوگل] ولگردها در حاشیه شهر اردو زدند
[ترجمه ترگمان] The در حاشیه شهر اردو زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a person who has no obvious means of support or who wanders between occasional jobs; drifter; vagrant.
مترادف: drifter, floater, tramp, vagrant
مشابه: beachcomber, beggar, bum, derelict, hobo, migrant, panhandler

- Judging from his torn and dirty clothes, she nearly mistook her uncle for vagabond.
[ترجمه گوگل] با قضاوت از روی لباس های پاره و کثیف او، او تقریباً عمویش را با ولگرد اشتباه گرفت
[ترجمه ترگمان] با توجه به لباس های پاره و کثیفش تقریبا داشت شوهر خاله اش را با ولگرد اشتباه می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: one who is unable to cope with responsibility; idler; loafer.
مترادف: do-nothing, fain�ant, idler, loafer, sluggard
مشابه: bum, deadbeat, fly-by-night, good-for-nothing, goof-off, ne'er-do-well, shirker, slouch, slugabed

- He spent his youth as a vagabond, rarely working and always sponging off his friends.
[ترجمه گوگل] او دوران جوانی خود را به عنوان یک ولگرد گذراند، به ندرت کار می کرد و همیشه دوستانش را به باد می داد
[ترجمه ترگمان] او جوانی بود که به ندرت کار می کرد و همیشه می کوشید دوستانش را سرگرم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. vagabond minstrels
نقال های عیار

2. a vagabond beggar
گدای خانه بدوش

3. They live a vagabond life/existence, travelling around in a caravan.
[ترجمه گوگل]آنها زندگی/هستی ولگردی دارند و در یک کاروان به اطراف سفر می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها زندگی می کنند، زندگی می کنند، در یک کاروان زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Proper little rogue and vagabond, was our Walter.
[ترجمه گوگل]سرکش و ولگرد کوچک درست، والتر ما بود
[ترجمه ترگمان]والتر، بچه ولگرد و ولگرد، صحیح و سالم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They became the refuge of the vagabond and beggars sought them out as natural almshouses.
[ترجمه گوگل]آنها پناهگاه ولگردها شدند و گدایان آنها را به عنوان صدقه طبیعی جستجو کردند
[ترجمه ترگمان]به آنجا پناه بردند و به گدایان و گداها پناه بردند، به همان اندازه که طبیعی بود، به آن ها پناه بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A vagabond, he found women to drink with and sleep with.
[ترجمه گوگل]او که یک ولگرد بود، زنانی را یافت که با آنها بنوشد و با آنها بخوابد
[ترجمه ترگمان]یک مرد ولگرد، زنی را پیدا کرد که با او مشروب بخورد و بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. No young vagabond could be brought to bear its contemplation for a moment, without throwing himself upon the unoffending wearer, and doing him a mischief.
[ترجمه گوگل]هیچ ولگرد جوانی را نمی‌توان برای لحظه‌ای تحمل کرد، بدون اینکه خود را بر روی پوشنده بی‌خطر انداخته و به او بدی کند
[ترجمه ترگمان]بی آن که خود را در آن لحظه ببیند، بی آن که خود را بر سر او بی اندازد، بی آن که خود را به او بی اندازد، بی آن که خود را به او بی اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Your poverty will come in like a vagabond And your need like an armed man.
[ترجمه گوگل]فقر شما مانند یک ولگرد وارد خواهد شد و نیاز شما مانند یک مرد مسلح
[ترجمه ترگمان]فقر شما مثل ولگردها و احتیاج شما به یک مرد مسلح نیازمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are living a vagabond life.
[ترجمه گوگل]آنها زندگی ولگردی دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک زندگی نکبت بار زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You are nothing but a vagabond.
[ترجمه گوگل]تو چیزی جز یک ولگرد نیستی
[ترجمه ترگمان]تو چیزی جز یک ولگرد نیستی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You know my vagabond and restless habits.
[ترجمه گوگل]تو عادات ولگرد و بی قرار من را می دانی
[ترجمه ترگمان]تو عادات و عادات بی قرار من را می شناسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To lead the life of a vagabond; roam about.
[ترجمه گوگل]برای هدایت زندگی یک ولگرد؛ پرسه زدن
[ترجمه ترگمان]که زندگی یک ولگرد را رهبری کند و در آن پرسه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'm the only vagabond under the sun. I'm a river with a spell.
[ترجمه گوگل]من تنها ولگرد زیر آفتاب هستم من رودخانه ای هستم با طلسم
[ترجمه ترگمان]من تنها ولگرد زیر خورشید هستم من یه رودخونه با یه افسون هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. How much do you want to forget this vagabond once and for all?
[ترجمه گوگل]چقدر می خواهی این ولگرد را یک بار برای همیشه فراموش کنی؟
[ترجمه ترگمان]چه قدر دلت می خواهد این ولگرد را یک بار و برای همیشه فراموش کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ولگرد (اسم)
stray, loafer, blackguard, tramp, vagabond, hooligan, rambler, gangrene, footer, straggler, larrikin, roamer, runner, prowler, swinger

خزپوش (اسم)
crook, vagabond, swindler

بیکاره (اسم)
vagabond, idler, do-nothing

طفیلی (اسم)
vagabond, drone, lizard, rounder, parasite, sponge, sponger

دربدر (اسم)
outcast, mendicant, vagabond, vagrant

خانه بدوش (اسم)
nomad, vagabond, wanderer

خانه بدوش (صفت)
homeless, vagabond

بی کاره (صفت)
vagabond, do-nothing, inactive

ولگردی کردن (فعل)
lout, hull, vagabond, gallivant, loaf, mooch, saunter

انگلیسی به انگلیسی

• hobo, wanderer, person who does not have a permanent home
of or resembling a vagabond
a vagabond is someone who goes about from place to place and has no real home or job; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A person who wanders without a permanent home 🚶‍♂️
🔍 مترادف: Wanderer
✅ مثال: The vagabond traveled from town to town, never staying in one place for long.
A vagabond is someone who leads a nomadic or unsettled lifestyle, often moving from place to place without a permanent home. It can also refer to someone who is carefree, unconventional, or unattached to societal norms.
...
[مشاهده متن کامل]

کسی که سبک زندگی عشایری یا خانه به دوش دارد و اغلب از جایی به مکان دیگر بدون خانه دائمی نقل مکان می کند.
همچنین می تواند به شخصی اشاره کند که بی خیال، غیر متعارف، یا به هنجارهای اجتماعی وابسته نیست.
مثال؛
He’s a true vagabond, always on the move.
In a discussion about an artist who travels the world, someone might describe them as “a vagabond painter. ”
A person might use the term to describe themselves, saying, “I’ve always felt like a vagabond, never wanting to settle in one place for too long. ”

۱. خانه بدوش. آواره ۲. ( آدم ) ولگرد
مثال:
The vagabond youths traveled across the country, enjoying their freedom until their money ran out.
این جوانهای ولگرد و آواره سرتاسر کشور سفر می کنند و تا وقتی پولشان تمام بشود از آزادیشان لذت می برند.
انسان فرومایه، ابله، نادان
آواره، سرگردان
And I shall be a fugitive and vagabond in the earth
عیاش
Vagabond : واژه ای قدیمی ولی هنوز استفاده میشه به معنی خانه بدوش یا ولگرد. یعنی کسی که یجا بند نمیشه و یه کار و خونه ثابتی نداده. مدام در حال جابجایی هستش
مثال : a vagabond beggar یک گدای ولگرد
Beggar : گدا poor : فقیر
...
[مشاهده متن کامل]

Homeless : بی خانه مان Bum : گدا و بیکار و بی عار. بهتره بگیم مفت خور/همچنین دیوانه هم معنا میدهد a ski bum دیوانه اسکی
Vagrant : ولگرد Bump : برآمدگی

بپرس