• (1)تعریف: a space empty of all matter. • مشابه: void
• (2)تعریف: an enclosed space or container from which air has been removed.
• (3)تعریف: a state of isolation from most environmental or social influences.
• (4)تعریف: a machine for cleaning by means of suction; vacuum cleaner.
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: vacuums, vacuuming, vacuumed
• : تعریف: to use, or clean by means of, a vacuum cleaner.
- He hates to vacuum.
[ترجمه s] او از تمیزى متنفر است
|
[ترجمه گوگل] او از جاروبرقی متنفر است [ترجمه ترگمان] اون از vacuum بدش میاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It's time to vacuum the hallway.
[ترجمه گوگل] وقت آن است که راهرو را جاروبرقی بکشید [ترجمه ترگمان] وقتش است که راهرو را جارو کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. this vacuum cleaner has a special attachment for curtains
این جاروبرقی وسیله ی مخصوصی برای (تمیز کردن) پرده ها دارد.
2. his sudden death created a huge power vacuum
مرگ ناگهانی او خلا بزرگی در قدرت به وجود آورد.
3. Some pumps and all vacuum cleaners work by suction.
[ترجمه گوگل]برخی از پمپ ها و همه جاروبرقی ها با مکش کار می کنند [ترجمه ترگمان]برخی از پمپ ها و تمامی cleaners خلا با مکش کار می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Her death left a vacuum in his life.
[ترجمه nilufar] مرگ او ( her ) باعث یک خلا در زندگی او ( his ) شد
|
[ترجمه گوگل]مرگ او در زندگی او خلاء ایجاد کرد [ترجمه ترگمان]مرگ او خلا زندگی او را به جا گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The vacuum cleaner has various attachments.
[ترجمه گوگل]جاروبرقی دارای اتصالات مختلفی می باشد [ترجمه ترگمان]تمیز کننده خلا وابستگی های متعددی دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His presence should fill the power vacuum which has been developing over the past few days.
[ترجمه گوگل]حضور او باید خلاء قدرتی را که در چند روز گذشته ایجاد شده است پر کند [ترجمه ترگمان]حضور او باید خلا قدرت را که طی چند روز گذشته در حال توسعه بوده است، پر کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A vacuum flask keeps cool drinks cool and hot drinks hot.
[ترجمه گوگل]فلاسک خلاء نوشیدنی های خنک را خنک و نوشیدنی های گرم را گرم نگه می دارد [ترجمه ترگمان]یک بطری خالی، نوشیدنی خنک و نوشیدنی گرم را گرم می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The writer criticized the moral vacuum in society.
[ترجمه گوگل]نویسنده از خلاء اخلاقی در جامعه انتقاد کرد [ترجمه ترگمان]نویسنده از خلا اخلاقی در جامعه انتقاد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Sound waves cannot travel through a vacuum.
[ترجمه گوگل]امواج صوتی نمی توانند از خلاء عبور کنند [ترجمه ترگمان]امواج صوتی نمی توانند از خلا عبور کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Her husband's death left a vacuum in her life.
[ترجمه گوگل]مرگ شوهرش خلأ در زندگی او ایجاد کرد [ترجمه ترگمان]مرگ شوهرش در زندگی او خلا ایجاد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I have to vacuum my room.
[ترجمه گوگل]من باید اتاقم را جاروبرقی بکشم [ترجمه ترگمان]باید اتاق خودمو خالی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Nature abhors a vacuum.
[ترجمه گوگل]طبیعت از خلاء بیزار است [ترجمه ترگمان]طبیعت از خلا نفرت دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The vacuum cleaner has four different attachments.
[ترجمه گوگل]جاروبرقی دارای چهار اتصال مختلف است [ترجمه ترگمان]جارو برقی دارای چهار پیوند مختلف است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Exclusion of air creates a vacuum in the bottle.
[ترجمه گوگل]خروج هوا باعث ایجاد خلاء در بطری می شود [ترجمه ترگمان]حذف هوا باعث ایجاد خلا در بطری می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Don't bang your vacuum cleaner about.
[ترجمه گوگل]جاروبرقی خود را به اطراف نکوبید [ترجمه ترگمان]vacuum جارو جنجال نکن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
فضای خارج از هوا یا جو زمین (اسم)
outer space, vacuum
خلاء (اسم)
vacancy, vacuum
خلا (اسم)
vacuity, vacuum
فضای خلا (اسم)
vacuum
فضای تهی (اسم)
vacuum
فضای مجوف (اسم)
vacuum
ظرف یا جای بی هوا (اسم)
vacuum
باجاروی برقی تمیز کردن (فعل)
vacuum
تخصصی
[علوم دامی] خلاء [عمران و معماری] خلاء - فضای تهی - فضای خالی [برق و الکترونیک] خلأ فضای محفوظی که هوا از آن خارج شده است . - خلا [صنایع غذایی] وکیوم، خلاء [مهندسی گاز] خلا [نساجی] خلاء - مکش [ریاضیات] خلاء
انگلیسی به انگلیسی
• void, emptiness, vacuity; space that is empty of matter; electrical device which cleans surfaces by creating air suction clean with a vacuum cleaner, operate a device for cleaning carpets and floors by air suction a vacuum is a space that contains no air or other gas. if someone or something creates a vacuum, they leave a place or position which then needs to be filled by someone or something else. if you vacuum something, you clean it using a vacuum cleaner.
پیشنهاد کاربران
1 - خلأ ( یه فضای خالی بدون هوا و گاز ها ) 2 - جاروبرقی 3 - با جاروبرقی تمیزکاری کردن ( فعل )
خلا چیزی را پر کردن
vacuum 3 ( n ) vacuum cleaner
vacuum 2 ( n ) e. g. vacuum - packed foods ( in a package from which most of the air has been removed )
vacuum 1 ( n ) ( v�kyum ) =a space that is completely empty of all substances, including all air or other gas, e. g. a vacuum pump ( one that creates a vacuum ) .
محفظه ( بسته ) خالی شده از اکسیژن ( هوا ) برای جلوگیری از اکسید شدن و فاسد شدن - درزگیری شده ( از ورود و خروج ( تبادل ) ) هوا - نشت یابی شده. . .
Vacuum: جارو برقی کشیدن ( انگلیسی آمریکایی و کانادایی ) Hoover: جارو برقی کشیدن، نام برند هم هست. ( انگلیسی بریتانیایی )
Vacuum: جارو برقی کشیدن
in a vacuum = در خفا
I'm vacuum my room من اتاقم را جارو کردم Vacuum=cleaning Vacuum=جارو کردن
خود vacuum یعنی "مکش" فضای خالی جارو برقی میشه vacuum cleaner
Vacuumبمعنی قدرت و کشش ومقدار قدرت و توانی که یک وسیله دارا میباشد بیشتر در مورد وسایل الکتریکی ( برقی ) بکار میبرند
جایی که هوا ندارد مانند فضا
تلمبه
Vaccum is verb معنی : جارو برقی زدن
خلا
جای خالی کسی یا کسانی
محیط بسته که فرد یا حیوان قادر به حرکت نیست و نمیتواند با محیط بیرون ارتباط برقرار نماید.
فقدان=نبود دیکشنری آموزشی آکسفورد
تمیزکردن =با جاروبرقی پاک سازی کردن = clean =vacuum