vacillation

/ˌvæsəˈleɪʃn̩//ˌvæsɪˈleɪʃn̩/

معنی: دو دلی، حرکت نوسانی، اونگ نوسان
معانی دیگر: اونگ نوسان، حرکت نوسانی، دودلی

جمله های نمونه

1. But nervousness and vacillation over direct state intervention was more than just a problem of administration.
[ترجمه گوگل]اما عصبیت و نوسان در مورد مداخله مستقیم دولت چیزی بیش از یک مشکل اداری بود
[ترجمه ترگمان]اما اضطراب و تردید ناشی از مداخله دولت مستقیم بیش از یک مشکل اداری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When Grandcourt languidly presents his proposal. her vacillation intrigues him.
[ترجمه گوگل]وقتی گراندکورت با بی حوصلگی پیشنهاد خود را ارائه می کند نوسان او او را مجذوب می کند
[ترجمه ترگمان]وقتی که به بیت با بی میلی پیشنهاد او را تقدیم می کند vacillation او را فریب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Although the increase was understandable given the Government's vacillation, it made ministers even less willing to intervene.
[ترجمه گوگل]اگرچه این افزایش با توجه به نوسانات دولت قابل درک بود، اما تمایل وزیران را حتی کمتر به مداخله کرد
[ترجمه ترگمان]اگرچه این افزایش برای تردید دولت قابل درک بود، اما وزرا حتی تمایل کمتری به مداخله داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But for his weakness and vacillation, peasant unrest and working-class militancy could have been kept in check by efficient and unwavering repression.
[ترجمه گوگل]اما به دلیل ضعف و نوسان او، ناآرامی های دهقانی و ستیزه جویی طبقه کارگر می توانست با سرکوب کارآمد و تزلزل ناپذیر مهار شود
[ترجمه ترگمان]اما برای ضعف و دودلی او، ناآرامی های روستایی و شبه نظامی گری در طبقه کارگر می توانست با سرکوب گسترده و قطعی حفظ شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This vacillation between different approaches showed in other ways.
[ترجمه گوگل]این نوسان بین رویکردهای مختلف به شکل های دیگری نشان داده شد
[ترجمه ترگمان]این vacillation بین رویکردهای مختلف به روش های دیگری نشان داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Unnecessary vacillation will only be a waste of time.
[ترجمه گوگل]نوسانات غیر ضروری فقط اتلاف وقت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]شک و تردیدهای غیر ضروری فقط اتلاف وقت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His constant vacillation make him an unfit administrator.
[ترجمه گوگل]نوسانات مداوم او او را به یک مدیر نامناسب تبدیل می کند
[ترجمه ترگمان]vacillation ثابت او باعث می شود او یک مدیر نامناسب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He accused President Carter of vacillation and retreat.
[ترجمه گوگل]او رئیس جمهور کارتر را به تزلزل و عقب نشینی متهم کرد
[ترجمه ترگمان]وی کارتر را به تردید و دودلی متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Vacillation is the cause of his failure.
[ترجمه گوگل]تزلزل دلیل شکست اوست
[ترجمه ترگمان]vacillation دلیل شکست اونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They will draw lessons from their vacillation.
[ترجمه گوگل]آنها از نوسانات خود درس خواهند گرفت
[ترجمه ترگمان]آن ها از vacillation درس خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Any vacillation or procrastination, any contrary policy, is absolutely wrong.
[ترجمه گوگل]هر گونه تزلزل یا تعلل، هر سیاست مخالف، کاملاً اشتباه است
[ترجمه ترگمان]هر گونه تردید و تردید، هر گونه سیاست مخالف، کاملا غلط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We are vexed by too much inconsistency and vacillation in our creed.
[ترجمه گوگل]ما از ناهماهنگی و نوسان بیش از حد در اعتقاداتمان آزرده خاطر هستیم
[ترجمه ترگمان]ما از تناقض و تردید بیش از حد در معتقدات خود ناراضی هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His constant vacillation made him an unfit administrator.
[ترجمه گوگل]تزلزل دائمی او او را به یک مدیر نامناسب تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]vacillation ثابت او باعث شد او یک مدیر نامناسب شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There must be no mistake, no vacillation or dallying because of her own smallness of mind.
[ترجمه گوگل]به خاطر کوچک بودن ذهن او نباید هیچ اشتباهی وجود داشته باشد، هیچ تزلزلی یا دودلی وجود نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]هیچ اشتباهی در کار نیست، هیچ حرکتی در کار نیست، به خاطر کوچکی افکار خودش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The computation results show that vacillation has a significant effect on falling film absorption in a vertical tube with TFE/NMP solution.
[ترجمه گوگل]نتایج محاسبات نشان می‌دهد که نوسانات تأثیر قابل‌توجهی بر جذب فیلم سقوط در یک لوله عمودی با محلول TFE/NMP دارد
[ترجمه ترگمان]نتایج محاسبه نشان می دهد که vacillation تاثیر قابل توجهی بر روی کاهش جذب فیلم در یک لوله عمودی با محلول TFE \/ NMP دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دودلی (اسم)
acatalepsy, hesitance, indecision, vacillation, doubt, hesitancy, hesitation

حرکت نوسانی (اسم)
vacillation

اونگ نوسان (اسم)
vacillation

انگلیسی به انگلیسی

• swaying to and fro, fluctuation; hesitation, wavering

پیشنهاد کاربران

the lack of ability to decide what to do, or the act of changing often between two opinions:
فقدان توانایی تصمیم گیری برای انجام دادن، یا تغییر اغلب بین دو عقیده،
دو دل، مردد، مذبذب، متزلزل، متردد، دمدمی مزاج، نامصمم
...
[مشاهده متن کامل]

The confusion about the project has been made worse by the vacillation and indecision.
There were some doubts and vacillations on this issue within the party.

vacillation
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/vacillation
vacillation = fluctuation = change = unsteadiness
vacillation ≠ stability
The lack of ability to decide what to do, or the act of changing often between two opinions
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : vacillate
✅️ اسم ( noun ) : vacillation
✅️ صفت ( adjective ) : vacillating
✅️ قید ( adverb ) : _
تردید
نوسان رفتاری واخلاقی

بپرس