vacantly


ازروی بیحالی یا سستی

جمله های نمونه

1. hungry children vacantly staring out of the window
کودکان گرسنه که با حالت منگ از پنجره به خارج خیره شده بودند

2. He gazed vacantly while the verdict and sentence were pronounced.
[ترجمه گوگل]در حالی که حکم و حکم صادر می شد، خالی نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که رای و رای صادر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cindy was staring vacantly into space.
[ترجمه گوگل]سیندی خالی به فضا خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]سیندی به فضای خالی خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She gazed/stared vacantly into space/ahead.
[ترجمه گوگل]او به فضا / جلوتر خیره شد / خیره شد
[ترجمه ترگمان]او به اطراف خیره شده بود و به اطراف خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He stared vacantly out of the window.
[ترجمه گوگل]او با بی اعتنایی از پنجره به بیرون خیره شد
[ترجمه ترگمان]با نگاهی تهی از پنجره به بیرون خیره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He looked vacantly out of the window.
[ترجمه گوگل]از پنجره به بیرون نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]از پنجره نگاهی به اطراف انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In Masekela Langage, men and women sit vacantly, staring out into empty space.
[ترجمه گوگل]در Masekela Langage، مردان و زنان خالی می‌نشینند و به فضای خالی خیره می‌شوند
[ترجمه ترگمان]در Masekela، مردان و زنان در حالی که به فضای خالی خیره شده اند، به فضای خالی خیره می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Subsequently she looked at Decraye vacantly.
[ترجمه گوگل]متعاقباً او به طور خالی به دکرای نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با حالتی منگ به او نگاه کرد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Xiangzi grinned vacantly, not catching his hidden meaning.
[ترجمه گوگل]شیانگزی پوزخندی خالی زد و معنای پنهان او را نفهمید
[ترجمه ترگمان]و بی آنکه مفهوم پنهانی او را درک کند با بی اعتنایی به او لبخند زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. All I could do was to gaze steadily, vacantly at my unknown visitor.
[ترجمه گوگل]تنها کاری که می‌توانستم بکنم این بود که به بازدیدکننده ناشناخته‌ام خیره شوم
[ترجمه ترگمان]تنها کاری که می توانستم انجام دهم این بود که خیره به میهمان ناشناس خود نگاه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Then he sat down and stared vacantly at the close-cropped grass on the opposite side of the path.
[ترجمه raha] سپس او نشست و بی حال به علفهای زده شده ی سمت مقابل مسیر خیره شد
|
[ترجمه گوگل]سپس نشست و بی‌حال به چمن‌های بریده شده در طرف مقابل مسیر خیره شد
[ترجمه ترگمان]سپس نشست و دور و بر علف های نزدیک جاده خیره ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They now more often appear staring vacantly or seeming disoriented, being psychologically removed from their situation.
[ترجمه گوگل]آنها در حال حاضر اغلب به نظر می‌رسند که با حالت خالی خیره می‌شوند یا به نظر می‌آیند سرگردان هستند و از نظر روانی از موقعیت خود دور شده‌اند
[ترجمه ترگمان]اکنون بیش از پیش به نظر می رسید که مات و مبهوت به نظر می رسند و از وضع خود ناراضی به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Rostov gazed vacantly and listened to what was passing before him and around him.
[ترجمه گوگل]روستوف خالی خیره شد و به آنچه از پیش روی او و اطرافش می گذشت گوش داد
[ترجمه ترگمان]راستوف به اطراف می نگریست و به آنچه در مقابلش می گذشت گوش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We sat with our books open and stared vacantly out of the window.
[ترجمه گوگل]با کتاب‌هایمان باز نشسته بودیم و به بیرون از پنجره خیره شدیم
[ترجمه ترگمان]در حالی که کتاب ها را باز می کردیم و به اطراف نگاه می کردیم، از پنجره به بیرون خیره شدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in a vacant manner; expressionlessly, blankly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : vacate
✅️ اسم ( noun ) : vacancy
✅️ صفت ( adjective ) : vacant
✅️ قید ( adverb ) : vacantly
با حالت منگی
با بی حالی , با بی حسی
# to look vacantly
# She gazed vacantly into space
# He stared vacantly out of the window
از روی بی حالی و سستی
به فضای خالی خیره شدن

بپرس