vindication

/ˌvɪndəˈkeɪʃn̩//ˌvɪndɪˈkeɪʃn̩/

معنی: دفاع، حمایت، توجیه، اثبات بیگناهی
معانی دیگر: ویچاردن، به حق جلوه دادن، عملی که توجیه می کند، عمل اثبات کننده، عمل توجیه کننده، ویچاردگر، حقانیت، خونخواهی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of vindicating or the state of being vindicated.
مشابه: excuse

(2) تعریف: that which vindicates, as proof or justification.
متضاد: calumny
مشابه: defense, excuse

جمله های نمونه

1. he referred to his unhappy childhood as a vindication of his crimes
برای توجیه جنایات خود به کودکی مذلت بار خود اشاره کرد.

2. There is much to be said in vindication of his claim.
[ترجمه گوگل]در اثبات ادعای او چیزهای زیادی می توان گفت
[ترجمه ترگمان]در دفاع از ادعای او چیزهای زیادی برای گفتن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The army's victory is being seen as vindication of their tactics.
[ترجمه گوگل]پیروزی ارتش به عنوان اثبات تاکتیک آنها تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]پیروزی ارتش به عنوان دفاع از tactics دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He called the success a vindication of his party's free-market economic policy.
[ترجمه گوگل]او این موفقیت را تاییدی بر سیاست اقتصادی بازار آزاد حزبش خواند
[ترجمه ترگمان]او این موفقیت را اثباتی بر سیاست اقتصادی بازار آزاد حزب خود خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The result was a vindication of all our efforts.
[ترجمه گوگل]نتیجه تمام تلاش ما بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه حاکی از دفاع از همه تلاش های ما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is also a vindication of his political instincts.
[ترجمه گوگل]این همچنین نشان دهنده غرایز سیاسی اوست
[ترجمه ترگمان]همچنین از غرایز سیاسی خود دفاع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Phillips says his ultimate vindication would be to see the airline industry adopting SafetyScope, but he isn't holding his breath.
[ترجمه گوگل]فیلیپس می گوید که اثبات نهایی او این است که ببیند صنعت هواپیمایی SafetyScope را اتخاذ می کند، اما او نفس خود را حبس نمی کند
[ترجمه ترگمان]فیلیپس می گوید دفاع نهایی او این است که صنعت هواپیمایی را به تصویب برساند، اما او نفسش را حبس نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These results are no more than a vindication of commonsense analysis.
[ترجمه گوگل]این نتایج چیزی بیش از اثبات تحلیل عقل سلیم نیست
[ترجمه ترگمان]این نتایج بیش از a تجزیه و تحلیل commonsense نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Or maybe we're searching for forgiveness -- or vindication.
[ترجمه گوگل]یا شاید ما به دنبال بخشش -- یا توجیه هستیم
[ترجمه ترگمان]یا شاید ما دنبال بخشش هستیم یا برای دفاع از خودمون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In A Vindication of the Rights of Woman, Wollstonecraft turns from political privilege to social oppression.
[ترجمه گوگل]ولستون کرافت در کتاب «حقوق زنان» از امتیاز سیاسی به سرکوب اجتماعی تبدیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]در اثبات حقانیت حقوق زنان، Wollstonecraft از امتیازات سیاسی به ظلم اجتماعی برمی گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. May my vindication come from you; may your eyes see what is right.
[ترجمه گوگل]باشد که حق من از جانب تو باشد باشد که چشمانت ببیند چه چیزی درست است
[ترجمه ترگمان]می توانم از شما دفاع کنم، ممکن است چشم شما ببیند که چه چیزی درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. NIV May my vindication come from you; may your eyes see what is right.
[ترجمه گوگل]NIV باشد که حق من از جانب شما باشد باشد که چشمانت ببیند چه چیزی درست است
[ترجمه ترگمان]ممکن است vindication از شما بیان کنم، شاید چشم شما ببیند که چه چیزی درست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He will receive blessing from the LORD and vindication from God his Savior.
[ترجمه گوگل]او از خداوند برکت و از خدای نجات دهنده او استیضاح خواهد شد
[ترجمه ترگمان]خداوند از خداوند دعای خیری دریافت خواهد کرد و از خدا ناجی خود خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It is a vindication for Li Peng, the veteran Leninist central planner.
[ترجمه گوگل]این یک توجیه برای لی پنگ، برنامه ریز مرکزی لنینیست کهنه کار است
[ترجمه ترگمان]این a برای لی پنگ، طراح کهنه کار Leninist central
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Two days later, flushed with vindication, she knocked on my front door and handed me a yellowed newspaper clipping.
[ترجمه گوگل]دو روز بعد، در حالی که از حقانیت سرخ شده بود، در جلوی خانه ام را زد و یک بریده روزنامه زرد رنگ را به من داد
[ترجمه ترگمان]دو روز بعد، سرخ شد و به در جلویی ضربه زد و یک تکه روزنامه زرد رنگ را به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دفاع (اسم)
answer, munition, advocacy, defense, pleading, vindication, apologia, replication, fencing, pale

حمایت (اسم)
aid, shelter, defense, vindication, aegis, protection, patronage, lee

توجیه (اسم)
explanation, vindication, justification, rationalization

اثبات بیگناهی (اسم)
vindication

انگلیسی به انگلیسی

• justification; proof of innocence, acquittal; defense used in an argument

پیشنهاد کاربران

I was vindicated
حق با من بود
تبرعه شدن - رفع اتهام
دفاعیه

مدافع

بپرس