victorious

/vɪkˈtɔːriəs//vɪkˈtɔːrɪəs/

معنی: چیره، فاتح، پیروز، فیروز، مظفر، ظفرنشان، ظفرامیز
معانی دیگر: پیروزمند، برنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: victoriously (adv.)
(1) تعریف: having gained a victory; triumphant; successful.
متضاد: beaten
مشابه: successful, triumphant

- The victorious candidate gave a speech after the election.
[ترجمه گوگل] نامزد پیروز پس از انتخابات سخنرانی کرد
[ترجمه ترگمان] نامزد پیروز پس از انتخابات سخنرانی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or pertaining to victory.

- We could hear the victorious shouting in the street.
[ترجمه Tahani] ما می توانستیم صدای فریاد پیروزی را در خیابان بشنویم
|
[ترجمه گوگل] صدای فریاد پیروزی را در خیابان می شنیدیم
[ترجمه ترگمان] ما می توانستیم صدای فریاد برنده را در خیابان بشنویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They awaited the army's victorious return.
[ترجمه گوگل] آنها منتظر بازگشت پیروزمندانه ارتش بودند
[ترجمه ترگمان] آن ها در انتظار بازگشت پیروزمندانه ارتش بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a victorious army
یک سپاه پیروزمند

2. the victorious soldiers brandished their swords
سربازان پیروز،شمشیرهای خود را در هوا تکان می دادند.

3. the victorious soldiers flourished their swords over their heads
سربازان پیروزمند شمشیرهای خود را بالای سرشان تکان دادند.

4. Playing in New Jersey, the Giants were victorious two years in a row.
[ترجمه گوگل]با بازی در نیوجرسی، جاینتز دو سال متوالی پیروز شد
[ترجمه ترگمان]تیم Giants هم برای بازی در نیوجرسی دو سال پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Terry faced the challenge with the bad attitude that he could not be victorious.
[ترجمه گوگل]تری با این نگرش بد با چالش روبرو شد که نمی تواند پیروز شود
[ترجمه ترگمان]تری با این فکر بد مواجه شد که نمی توانست پیروز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Our girls' volleyball squad was victorious over a taller team.
[ترجمه گوگل]تیم والیبال دختران ما بر یک تیم بلندقد پیروز شد
[ترجمه ترگمان]تیم والیبال دخترای ما از یه تیم بلندتر پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The victorious army returned in triumph.
[ترجمه گوگل]ارتش پیروز پیروز برگشت
[ترجمه ترگمان]ارتش پیروزمند به پیروزی بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our team was victorious over theirs in the contest.
[ترجمه بهار] تیم ما دررقابت مقابل اونا پیروز شد.
|
[ترجمه Tahani] تیم ما در مسابقه بر تیم آنها غلبه کرد
|
[ترجمه گوگل]تیم ما در این مسابقه بر تیم خود پیروز شد
[ترجمه ترگمان]تیم ما در مسابقه پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Osborne emerged victorious after the second round of voting.
[ترجمه گوگل]آزبورن پس از دور دوم رای گیری پیروز شد
[ترجمه ترگمان]Osborne پس از دور دوم رای گیری پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The victorious army despoil the city of all its treasure.
[ترجمه گوگل]ارتش پیروز تمام گنجینه شهر را غارت می کند
[ترجمه ترگمان]ارتش فاتح شهر همه گنجینه اش را از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We were confident that the Allies would emerge victorious .
[ترجمه گوگل]ما مطمئن بودیم که متفقین پیروز ظاهر خواهند شد
[ترجمه ترگمان]ما مطمئن بودیم که متفقین پیروز خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The victorious students ran through the street in an exalted state of excitement.
[ترجمه گوگل]دانش‌آموزان پیروز با شور و هیجان در خیابان دویدند
[ترجمه ترگمان]دانشجویان پیروز در بحبوحه هیجان و هیجان از میان خیابان عبور کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The victorious army despoiled the city of many priceless treasures.
[ترجمه گوگل]ارتش پیروز، شهر بسیاری از گنجینه های گرانبها را غارت کرد
[ترجمه ترگمان]ارتش پیروزمند، شهر بسیاری از گنجینه های ارزشمند را غارت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In 1978 he played for the victorious Argentinian side in the World Cup.
[ترجمه گوگل]در سال 1978 برای تیم پیروز آرژانتین در جام جهانی بازی کرد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۷۸ او برای تیم پیروز آرژانتین در جام جهانی بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The victorious team will parade through the city tomorrow morning.
[ترجمه گوگل]تیم پیروز فردا صبح در سطح شهر رژه خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]تیم پیروز فردا صبح در شهر رژه خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He emerged victorious in the elections.
[ترجمه گوگل]او در انتخابات پیروز شد
[ترجمه ترگمان]او در انتخابات پیروز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The victorious nations were able to dictate peace terms.
[ترجمه گوگل]کشورهای پیروز توانستند شرایط صلح را دیکته کنند
[ترجمه ترگمان]ملت های پیروزمند توانستند شرایط صلح را دیکته کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. We shall be victorious in despite of difficulties.
[ترجمه گوگل]با وجود مشکلات پیروز خواهیم بود
[ترجمه ترگمان]ما علی رغم دشواری ها پیروز خواهیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چیره (صفت)
bold, dominant, victorious

فاتح (صفت)
victorious

پیروز (صفت)
victorious, successful, triumphant, palmary, winsome

فیروز (صفت)
jubilant, victorious, triumphant

مظفر (صفت)
victorious

ظفر نشان (صفت)
victorious

ظفرامیز (صفت)
victorious

انگلیسی به انگلیسی

• triumphant, winning, successful; characterized by or pertaining to victory
someone who is victorious has won a victory, especially in a war.

پیشنهاد کاربران

پیروز، برنده
فاتح ، برنده
winner
victorious ( adj ) ( vɪkˈtɔriəs ) =having won a victory; that ends in victory, e. g. the victorious army. He emerged victorious in the elections. victoriously ( adv )
victorious
پیروز ، فاتح
conquering, having won a victory
پیروزمندانه

بپرس