95 1531 100 1 verbosity /vərˈbɒsəti/ /vɜːˈbɒsɪti/معنی: گزاف گویی، پرگویی، دراز نویسی، اطناب گویی واژه verbosity در جمله های نمونه 1. We became bored with his verbosity. [ترجمه ترگمان]از این verbosity حوصلهاش سر رفته بود [ترجمه گوگل]ما با سخاوت او خسته شدیم [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 2. Slightly increased verbosity of GDFS access initialization error handling code. [ترجمه ترگمان]اندکی افزایش verbosity دسترسی به کد کنترل خطای راهاندازی خطا [ترجمه گوگل]خط مشی خطا در ابتدای دسترسی دسترسی GDFS کمی افزایش داده شده است [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. His speeches were always marred by verbosity. [ترجمه ترگمان]سخنرانیهایش همیشه به by لطمه میزد [ترجمه گوگل]سخنرانی های او همیشه با سخاوتمندانه متاثر شد [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 4. This is a big step forward in reducing verbosity but is still not any more abstract — it still forces the user to calculate the comparison function imperatively. [ترجمه ترگمان]این یک گام بزرگ به جلو در کاهش verbosity است اما هنوز هم انتزاعی نیست - هنوز کاربر را مجبور میکند که عملکرد مقایسه را با این کار محاسبه کند [ترجمه گوگل ... مترادف verbosity گزاف گویی (اسم)hyperbole , grandiloquence , bounce , extravaganza , verbosity , magniloquence , rodomontadeپرگویی (اسم)prate , verbosity , prolixity , verbalizationدراز نویسی (اسم)verbosity , prolixityاطناب گویی (اسم)verbosity معنی کلمه verbosity به انگلیسی verbosity• excess of words, wordiness verbosity را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران Shirinbahari طولانی نوشتنa critic with a reputation for verbosity" MS. Salimi پرگوییپرحرفیاستفاده کردن از کلمات زیاد {بیشتر از حد احتیاج} برای توضیح دادن دربارهی چیزیطولانی بودن بیهودهی چیزی {مانند: نوشته، سخن، توضیح، خطوط کُدهای کامپیوتری در برنامهنویسی، جزئیات در نظر گرفته شده در یک روش یا الگوریتم}ارائهی جزئیات بیشتر دربارهی یک عملیات، مثلاً عملیات محاسباتی. {این جزئیات میتوانند برای عیبیابی مفید باشند} Figure حرافی، تطویل کلام ( زاید بود لفظ بر اصل موضوع)، اطاله کلام، به درازا کشاندن کلام To talk at length Gabbing and blabbing about trivial matters معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها رامین چقازردی > consider علي اصغر محمودي > crule behavior ستاره > ننوازی احمد میرزایی > Hooked up iamir > Repas ADEL > make it big ایمان > هاویر ماندانا مظاهری > lead a dog's life نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته Farhoodمحمدرضا ایوبی صانعA.C.Eرهگذرسحر نجات پورdi darkestarعلی باقریEnglish User فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته army گریسته اند تفکر امیز پرفروغ شگفت انگیز تحسین آمیز well done cruise