uttermost

/ˈʌtəmoʊst//ˈʌtəməʊst/

معنی: حد اعلی، حد اکثر، بیشترین
معانی دیگر: رجوع شود به: utmost

بررسی کلمه

اسم و ( noun, adjective )
• : تعریف: utmost.
مشابه: supreme

- They did their uttermost to win the election, but still they were defeated.
[ترجمه گوگل] آنها تمام تلاش خود را برای پیروزی در انتخابات انجام دادند، اما باز هم شکست خوردند
[ترجمه ترگمان] آن ها بزرگ ترین پیروزی خود را در انتخابات به دست آوردند، اما هنوز شکست می خوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Here we are in the uttermost depths of the Midlands.
[ترجمه گوگل]اینجا ما در اعماق میدلندز هستیم
[ترجمه ترگمان]ما در اعماق دریا هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Propher of God, in quest of uttermost, long have you searched the distances for your ship.
[ترجمه گوگل]پیغمبر خدا، در جستجوی نهایت، مدتهاست که فاصله ها را برای کشتی خود جستجو کرده اید
[ترجمه ترگمان]خدای من، به جست و جوی uttermost، مدت درازی است که شما فواصل را برای کشتی خود جستجو کرده اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. If she fled to the uttermost parts of the earth I should pursue her.
[ترجمه گوگل]اگر او به اقصی نقاط زمین فرار کرد، باید او را تعقیب کنم
[ترجمه ترگمان]اگر به دورترین قسمت های دنیا برود، من باید دنبالش بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I will follow him to the uttermost parts of the earth.
[ترجمه گوگل]من او را تا اقصی نقاط زمین دنبال خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من او را تا آخر دنیا دنبال خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I wish myself at the uttermost ends of the earth!
[ترجمه گوگل]برای خودم آرزو می کنم در انتهای زمین باشم!
[ترجمه ترگمان]من خودم را در آخر دنیا آرزو می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Bringing in uttermost haste a message of urgent importance.
[ترجمه گوگل]آوردن پیامی با عجله با اهمیت فوری
[ترجمه ترگمان]در کمال شتاب پیامی از اهمیت بسیار مهم برای او آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Your satisfaction is guaranteed on Uttermost product.
[ترجمه گوگل]رضایت شما از محصول Uttermost تضمین شده است
[ترجمه ترگمان]رضایت شما در مورد محصول Uttermost تضمین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This love even, all my worth, to the uttermost.
[ترجمه گوگل]این عشق حتی، تمام ارزش من، در نهایت
[ترجمه ترگمان]این عشق، حتی ارزش من هم بیشتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The debt shall be paid to the uttermost farthing.
[ترجمه گوگل]بدهی باید تا انتها پرداخت شود
[ترجمه ترگمان]تا دینار آخرش را پرداخت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But wrath has come upon them to the uttermost.
[ترجمه گوگل]اما غضب بر آنها نازل شده است
[ترجمه ترگمان]اما خشم بر آن ها نازل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I am ready to pay to the uttermost farthing.
[ترجمه گوگل]من حاضرم تا نهایت هزینه پرداخت کنم
[ترجمه ترگمان]حاضرم تا آخر عمرم پول بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In this uttermost touch(Sentence dictionary), he expresses all love that he can express.
[ترجمه گوگل]در این نهایت لمس (فرهنگ لغت جمله)، او تمام عشقی را که می تواند ابراز کند، بیان می کند
[ترجمه ترگمان]در این جمله آخر (فرهنگ لغت نامه)، تمام عشقی را که می تواند بیان کند بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The emotions have been likened to a musical instrument and it is a man's task to play upon its uttermost strings.
[ترجمه گوگل]احساسات به یک آلت موسیقی تشبیه شده است و وظیفه مرد است که بر روی تارهای اصلی آن بنوازد
[ترجمه ترگمان]این احساسات شبیه به یک ابزار موسیقی است و وظیفه انسان است که در بزرگ ترین رشته ها بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Beautiful is thy wristlet, decked with starry gems; but thy sword, O lord of thunder, is wrought with uttermost beauty, terrible to behold or think of.
[ترجمه گوگل]زیباست مچ دست تو که با جواهرات پر ستاره تزئین شده است اما شمشیر تو، ای سرور رعد، با زیبایی بی نهایت ساخته شده است، دیدن یا فکر کردن به آن وحشتناک است
[ترجمه ترگمان]زیبا است، آراسته به جواهرات پر ستاره، اما شمشیر تو، ای فرمانروای رعد، با زیبایی و زیبایی ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Fee's eyes were no longer up to anything beyond the uttermost effort of keeping the books.
[ترجمه گوگل]چشمان فی دیگر به چیزی فراتر از نهایت تلاش برای نگهداری کتابها توجهی نداشت
[ترجمه ترگمان]چشمان فی دیگر به هیچ وجه بالاتر از آن نبود که کتاب ها را نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حد اعلی (صفت)
utmost, uttermost

حد اکثر (صفت)
extreme, utmost, uttermost

بیشترین (صفت)
most, maximum, superlative, utmost, uttermost

انگلیسی به انگلیسی

• largest, maximum; utmost; of the highest or greatest degree
uttermost means the same as utmost; a literary word.

پیشنهاد کاربران

۱. نهایت. بیشترین. حداکثر ۲. حداکثر سعی ۳. بیشترین حد. آخرین درجه
مثال:
They did their uttermost to win the election, but still they were defeated.
آنها برای پیروزی در انتخابات حداکثر سعی خود را کردند، اما همچنان شکست می خوردند.

بپرس