اسم ( noun )
حالات: utilities
حالات: utilities
• (1) تعریف: the quality or condition of being useful; usefulness.
• متضاد: uselessness
• مشابه: convenience, value, worth
• متضاد: uselessness
• مشابه: convenience, value, worth
- A computer is a machine with great utility.
[ترجمه گوگل] کامپیوتر ماشینی است با کاربرد عالی
[ترجمه ترگمان] کامپیوتر ماشینی با سودمندی زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کامپیوتر ماشینی با سودمندی زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His daughter doubted the utility of learning multiplication tables when a person could simply use a calculator.
[ترجمه حامد خان] در حالی که یک شخص به سادگی امکان استفاده از ماشین حساب را دارد، دختر او در مورد مفید بودن آموزش جدول ضرب تردید دارد.|
[ترجمه گوگل] دخترش در مفید بودن یادگیری جداول ضرب در زمانی که یک فرد می تواند به سادگی از ماشین حساب استفاده کند، شک داشت[ترجمه ترگمان] دختر او در مورد کاربرد جداول ضرب در زمانی که یک نفر می تواند به سادگی از ماشین حساب استفاده کند شک داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The gift is very pretty but certainly lacks utility.
[ترجمه طبا] هدیه بسیار زیبایی است اما مطمئنا بدون کاربرد است!|
[ترجمه گوگل] هدیه بسیار زیبا است اما مطمئناً کاربردی ندارد[ترجمه ترگمان] این هدیه خیلی زیبا است، اما قطعا فاقد امکانات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: something that is useful.
- A car is a utility that many Americans would find hard to live without.
[ترجمه حامد خان] یک ماشن وسیله کاربردی است به طوری که به سختی می توان یه امریکایی رو پیدا کرد که بدون آن زندگی کند|
[ترجمه گوگل] ماشین ابزاری است که برای بسیاری از آمریکایی ها زندگی بدون آن سخت است[ترجمه ترگمان] یک اتومبیل ابزاری است که بسیاری از آمریکایی ها بدون آن زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a public service, system, or supply, or devices related to it.
- We pay each month for our natural gas supply and other utilities.
[ترجمه گوگل] ما هر ماه هزینه تامین گاز طبیعی و سایر خدمات آب و برق خود را پرداخت می کنیم
[ترجمه ترگمان] ما هر ماه بابت تامین گاز طبیعی و خدمات دیگر پول پرداخت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما هر ماه بابت تامین گاز طبیعی و خدمات دیگر پول پرداخت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: primarily practical rather than aesthetically pleasing.
- utility boots
• (2) تعریف: capable of serving many functions.
- a utility room