ursine

/ˈɜːrsaɪn//ˈɜːsaɪn/

معنی: خرس مانند، شبیه خرس
معانی دیگر: وابسته به یا مانند خرس، خرسی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, relating to, or resembling a bear or bears.

جمله های نمونه

1. Regrettablly is, be in ursine city commonly prices when, investor can be far from these pannikin.
[ترجمه گوگل]متأسفانه این است که در شهر ursine معمولاً قیمت ها زمانی است که سرمایه گذار می تواند از این pannikin دور باشد
[ترجمه ترگمان]در شهر ursine معمولا زمانی که، سرمایه گذار می تواند خیلی دورتر از این پیمانه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ursine Fylgja comes into play with four healing counters on it.
[ترجمه گوگل]Ursine Fylgja با چهار شمارنده شفا روی آن وارد بازی می شود
[ترجمه ترگمان]ursine Fylgja با چهار پیشخوان درمان در آن بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Accordingly, hare bravery already became ursine bravery substitute.
[ترجمه گوگل]بر این اساس، شجاعت خرگوش قبلاً جایگزین شجاعت ursine شده بود
[ترجمه ترگمان]بر این اساس، شجاعت خرگوش به عنوان جانشین شجاعت شناخته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ursine father: "Foolish the child, you are of course!"
[ترجمه گوگل]اورسینه پدر: "بچه را احمق کن، البته که هستی!"
[ترجمه ترگمان]پدر ursine: \"تو چقدر احمق هستی!\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ursine mom: "Of course ah!"
[ترجمه گوگل]مامان اورسین: "البته آه!"
[ترجمه ترگمان]مادر ursine: آه، آه! \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And value can be underestimated apparently before the uncertainty that the firm with main powerful area is in ursine city and panic, and can rebound quickly again when economic situation improves.
[ترجمه گوگل]و ارزش را می توان ظاهراً دست کم گرفت قبل از عدم اطمینان که شرکتی با منطقه قدرتمند اصلی در شهر ursine و وحشت زده است و می تواند با بهبود وضعیت اقتصادی دوباره به سرعت بازگردد
[ترجمه ترگمان]و ارزش آن را می توان به وضوح قبل از این عدم اطمینان که شرکت با منطقه قدرتمند اصلی در شهر ursine و وحشت است، دست کم گرفت و می تواند به سرعت در زمانی که وضعیت اقتصادی بهبود می یابد، به سرعت بازگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But in Jiangyong people cries him rarely"rebuke director", beusedtohowever call him" ursine reporter".
[ترجمه گوگل]اما در جیانگ یانگ مردم به ندرت او را "سرزنش می کنند" می گویند، اما او را "خبرنگار اورسینه" خطاب می کنند
[ترجمه ترگمان]اما در Jiangyong مردم گریه می کنند و به ندرت \"کارگردان را سرزنش می کنند\"، beusedtohowever او را \"گزارشگر ursine\" می نامند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Develop hare bravery now popular, its officinal value is high, pharmacodynamics function and ursine courage are similar.
[ترجمه گوگل]توسعه شجاعت خرگوش در حال حاضر محبوب است، ارزش رسمی آن بالا است، عملکرد فارماکودینامیک و شجاعت اورسین مشابه هستند
[ترجمه ترگمان]افزایش شجاعت خرگوش در حال حاضر محبوب است، ارزش officinal آن بالا است، عملکرد pharmacodynamics و شجاعت ursine مشابه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sadi expresses, chinese sina, Sohu and Netease past walk along power plan likeness a few years, and can see, since these 3 stocks reached ursine 2002 city 2001 oneself, go situation is satisfactory.
[ترجمه گوگل]سعدی بیان می کند، چینی سینا، سوهو و نتیس چند سالی در امتداد شباهت طرح قدرت قدم می زنند، و می توانید ببینید، از آنجایی که این 3 سهام به ursine 2002 شهر 2001 خود رسیدند، وضعیت راضی کننده است
[ترجمه ترگمان]سعدی بیانگر، سینا، سینا، Sohu و Netease در امتداد الگوی برنامه قدرت چند سال است، و می تواند ببیند، از آنجایی که این ۳ سهام به ursine سال ۲۰۰۲ خود خود رسیدند، وضعیت رضایت بخش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Suspicion still feels after Little Bear listens, go asking ursine father.
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه خرس کوچولو گوش می‌دهد، همچنان از پدر اورسینه بپرس
[ترجمه ترگمان]سو ظن هنوز بعد از اینکه خرس کوچولو گوش می دهد، احساس می کند و از پدرش می پرسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرس مانند (صفت)
ursine

شبیه خرس (صفت)
ursine

انگلیسی به انگلیسی

• bearlike; of bears

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Pertaining to or resembling bears 🐻
🔍 مترادف: Bear - like
✅ مثال: His ursine strength and bulky figure earned him the nickname "The Bear. "
This word is used to describe something that resembles or relates to bears. It can also refer to a person who is bear - like in appearance or behavior.
چیزی که شبیه یا مربوط به خرس است. همچنین می تواند به شخصی اشاره کند که از نظر ظاهر یا رفتار خرس مانند است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال؛
The child’s ursine teddy bear brought comfort and warmth.
In a discussion about wildlife, someone might mention, “The ursine population in this region has been steadily increasing. ”
A person describing a burly individual might say, “He had an ursine build, with broad shoulders and a thick beard. ”

ursine

بپرس