urbanize

/ˈɜːrbəˌnaɪz//ˈɜːbənaɪz/

معنی: شهری کردن، صیقلی کردن، مدنی کردن، مودب کردن
معانی دیگر: شهرنشینی کردن، صاف کردن، تصفیه کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: urbanizes, urbanizing, urbanized
• : تعریف: to make urban, as an area or locale.

جمله های نمونه

1. The UK is a highly urbanized country.
[ترجمه گوگل]انگلستان کشوری به شدت شهری است
[ترجمه ترگمان]بریتانیا کشوری highly و شهرنشین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We must start from where we are, as urbanized humanity.
[ترجمه گوگل]ما باید از جایی که هستیم، به عنوان بشریت شهرنشین، شروع کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید از همان جایی که هستیم شروع کنیم، به عنوان یک انسان شهرنشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The more centralized, urbanized and mechanized a society becomes, the less control we have and the more violence is bred.
[ترجمه گوگل]هر چه جامعه متمرکزتر، شهری و مکانیزه تر شود، کنترل ما کمتر می شود و خشونت بیشتر پرورش می یابد
[ترجمه ترگمان]هرچه بیشتر متمرکز، شهری و مکانیزه باشد، جامعه ای می شود که ما کم تر کنترل می کنیم و خشونت بیشتری پرورش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. An urbanized, unflamboyant son of a cattle farmer, he oozes Midwesternness.
[ترجمه گوگل]او یک پسر شهرنشین و بی‌پروا از یک دام‌دار، غرب میانه را به جریان می‌اندازد
[ترجمه ترگمان]یک پسر کشاورز، یک پسر کشاورز، he را بیرون می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Community plans, future urbanizing area plans, suburban cities' general plans are nearly all written and waiting for implementation.
[ترجمه گوگل]طرح‌های اجتماعی، طرح‌های آینده شهرنشینی، طرح‌های کلی شهرهای حومه شهر تقریباً همه نوشته شده‌اند و منتظر اجرا هستند
[ترجمه ترگمان]برنامه های اجتماعی، برنامه های آینده برنامه های آینده، برنامه های عمومی حومه شهرها تقریبا همه چیز نوشته شده و منتظر اجرای آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The high overall density reflects the urbanized nature of the population.
[ترجمه گوگل]تراکم کلی بالا نشان دهنده ماهیت شهرنشینی جمعیت است
[ترجمه ترگمان]چگالی کلی بالا نشان دهنده طبیعت شهری جمعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Civil Municipal Center, as the production of urbanize program at new period in our country, it play a important role in city planning because of its special function an huge consider.
[ترجمه گوگل]مرکز عمران شهرداری به عنوان تولید کننده برنامه شهرسازی در دوره جدید کشورمان، به دلیل کارکرد ویژه ای که دارد، نقش مهمی در برنامه ریزی شهری ایفا می کند
[ترجمه ترگمان]مرکز شهرداری شهری، به عنوان تولید برنامه urbanize در دوره جدید در کشور ما، نقش مهمی در برنامه ریزی شهر به دلیل عملکرد خاص خود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Is this necessary to urbanize a rural country?
[ترجمه گوگل]آیا این برای شهرنشینی یک کشور روستایی ضروری است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این برای urbanize یک کشور روستایی لازم است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It' s hard to urbanize because of bad influence on agriculture, benefits loss of farmers and workers.
[ترجمه گوگل]شهرنشینی به دلیل تأثیر بد بر کشاورزی، ضرر کشاورزان و کارگران دشوار است
[ترجمه ترگمان]It به دلیل تاثیر بد بر کشاورزی، از دست دادن کشاورزان و کارگران سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The government is trying to urbanize this area.
[ترجمه گوگل]دولت در تلاش است تا این منطقه را شهری کند
[ترجمه ترگمان]دولت می کوشد تا این منطقه را بازسازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. At present, the project of "to urbanize the rural area" is the reflection and evidence of the theme.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر طرح «شهرسازی روستایی» بازتاب و گواه موضوع است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، پروژه \"محدود کردن مناطق روستایی\" بازتاب و شواهدی از این موضوع می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To urbanize China's rural areas, one should change one's ideological concept, lay a solid economic foundation and develop the characteristics.
[ترجمه گوگل]برای شهرنشینی مناطق روستایی چین، باید مفهوم ایدئولوژیک خود را تغییر داد، یک پایه اقتصادی محکم ایجاد کرد و ویژگی ها را توسعه داد
[ترجمه ترگمان]برای توسعه مناطق روستایی چین، فرد باید مفهوم ایدئولوژیک خود را تغییر دهد، یک بنیاد اقتصادی محکم را ایجاد کرده و ویژگی های آن را توسعه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In 1993 it was all these urbanization projects in major cities, Hainan and elsewhere. If everyone starts to "urbanize" going forward, how can that be sustained!
[ترجمه گوگل]در سال 1993 این همه پروژه های شهرنشینی در شهرهای بزرگ، هاینان و جاهای دیگر بود اگر همه به سمت جلو شروع به "شهرسازی" کنند، چگونه می توان آن را ادامه داد!
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۳، همه این پروژه های شهرنشینی در شهرهای اصلی، هاینان و جاه ای دیگر قرار گرفتند اگر همه شروع به جلو رفتن کنند، چگونه می توان آن را پایدار کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The government's drive to urbanize the Chinese population, which makes the distribution of social services easier, has had a massive impact during the past 10 years, the census figures reveal.
[ترجمه گوگل]ارقام سرشماری نشان می‌دهد که تلاش دولت برای شهرنشینی جمعیت چین، که توزیع خدمات اجتماعی را آسان‌تر می‌کند، در 10 سال گذشته تأثیر زیادی داشته است
[ترجمه ترگمان]آمار سرشماری حاکی از آن است که تلاش دولت برای کاهش جمعیت چین، که توزیع خدمات اجتماعی را آسان تر می سازد، طی ۱۰ سال گذشته تاثیر زیادی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شهری کردن (فعل)
citify, urbanize

صیقلی کردن (فعل)
sleek, scour, glass, varnish, urbanize, sleeken

مدنی کردن (فعل)
urbanize

مودب کردن (فعل)
urbanize

انگلیسی به انگلیسی

• change from rural to urban, make into a city, impart urban characteristics (also urbanise)
if a country area is urbanized, it is made more like a town, with more buildings, industry, and business.

پیشنهاد کاربران

بپرس