uptick

/ˈəpˌtɪk//ˈəpˌtɪk/

افزایش، فزونی

جمله های نمونه

1. This year, there's been a mild uptick in annual inflation, and again the B. P. P. detected the new trend before the Consumer Price Index did.
[ترجمه گوگل]امسال، افزایش ملایمی در تورم سالانه مشاهده شد و دوباره B P P روند جدید را قبل از شاخص قیمت مصرف کننده تشخیص داد
[ترجمه ترگمان]امسال، افزایش خفیف تورم سالانه و دوباره B وجود داشته است پی پی پیش از انجام شاخص قیمت مصرف کنندگان، روند جدید را شناسایی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. "There has been an uptick in Hong Kong short interest generally, but that could be related to wider macro issues," he said.
[ترجمه گوگل]او گفت: "به طور کلی در هنگ کنگ افزایش علاقه کوتاه وجود داشته است، اما این می تواند به مسائل کلان کلان مرتبط باشد "
[ترجمه ترگمان]وی گفت: \" به طور کلی، افزایش بهره کوتاه مدت در هنگ کنگ وجود داشته است، اما این می تواند مربوط به مسائل بزرگ ماکرو باشد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Where other forms of the uptick rule present merely a speed bump to would-be short sellers, the latest proposal is more restrictive.
[ترجمه گوگل]در جایی که سایر اشکال قانون افزایش قیمت صرفاً برای فروشندگان بالقوه کوتاه مدت افزایش می‌یابد، پیشنهاد اخیر محدودتر است
[ترجمه ترگمان]در جایی که دیگر اشکال قاعده در حال حاضر صرفا یک حرکت سریع برای فروشندگان کوتاه مدت است، آخرین پیشنهاد محدودتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The uptick rule is an example of a bad law passed in response to mass hysteria.
[ترجمه گوگل]قاعده uptick نمونه ای از قانون بدی است که در پاسخ به هیستری جمعی تصویب شد
[ترجمه ترگمان]قانون جدید، مثالی از یک قانون بد است که در واکنش به بحران عصبی به تصویب رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These leaders argued the SEC should reinstate the uptick rule to make this behavior more difficult.
[ترجمه گوگل]این رهبران استدلال کردند که SEC باید قاعده uptick را دوباره برقرار کند تا این رفتار دشوارتر شود
[ترجمه ترگمان]این رهبران ادعا کردند که کمیسیون بورس اوراق بهادار باید قانون جدید را دوباره به کار بیاندازد تا این رفتار را مشکل تر سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For the professional middle class in particular, an uptick in innovation and a return to faster economic growth would solve many problems, and likely reignite income growth.
[ترجمه گوگل]به ویژه برای طبقه متوسط ​​حرفه ای، افزایش نوآوری و بازگشت به رشد اقتصادی سریعتر بسیاری از مشکلات را حل می کند و احتمالاً رشد درآمد را دوباره شعله ور می کند
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، برای طبقه متوسط حرفه ای، افزایش نوآوری و بازگشت به رشد اقتصادی سریع تر مشکلات بسیاری را حل خواهد کرد و به احتمال زیاد رشد درآمد را دوباره روشن خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fourth-quarter results always see an uptick because of increased spending in the holiday period, which means IAB and PwC will likely be reporting another record quarter soon.
[ترجمه گوگل]نتایج سه ماهه چهارم به دلیل افزایش هزینه ها در دوره تعطیلات همیشه افزایش می یابد، به این معنی که IAB و PwC احتمالاً به زودی سه ماهه رکورد دیگری را گزارش خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]نتایج چهارم چهارم همیشه به دلیل افزایش هزینه های مربوط به دوره تعطیلات که به معنی IAB و PwC به زودی یک چهارم گزارش دیگر را گزارش خواهند کرد، وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An uptick in 8/4 Hard Maple demand, for example, would lead to an immediate increase in green 8/4 Hard Maple production and adequate to abundant supplies of kiln-dried stock within a few weeks.
[ترجمه گوگل]برای مثال، افزایش تقاضای 8/4 Hard Maple منجر به افزایش فوری تولید 8/4 Hard Maple سبز می شود و در عرض چند هفته به عرضه فراوان ذخایر خشک شده در کوره می رسد
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، افزایش ۸ \/ ۴ تقاضای سخت می پل، منجر به افزایش فوری در تولید می پل ۸ ۸ \/ ۴ می شود و کافی است که در عرض چند هفته ذخایر فراوان مواد معدنی در کوره را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Despite an uptick in consumer saving, debt levels have only barely begun to come down.
[ترجمه گوگل]با وجود افزایش پس‌انداز مصرف‌کننده، سطح بدهی به سختی شروع به کاهش کرده است
[ترجمه ترگمان]با وجود افزایش مصرف کنندگان در مصرف کنندگان، میزان بدهی به سختی شروع به پایین آمدن کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My theory is that the reason for the uptick in activity shown in the crop circle is that PX is on the verge of reaching the "golden triangle" distance.
[ترجمه گوگل]نظریه من این است که دلیل افزایش فعالیت نشان داده شده در دایره محصول این است که PX در آستانه رسیدن به فاصله "مثلث طلایی" است
[ترجمه ترگمان]نظریه من این است که دلیل افزایش فعالیت نشان داده شده در چرخه محصول این است که PX در آستانه رسیدن به \"مثلث طلایی\" قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These markets have no uptick rule, and the number of short positions always equals of longs.
[ترجمه گوگل]این بازارها قانون صعودی ندارند و تعداد پوزیشن های فروش همیشه برابر با لانگ است
[ترجمه ترگمان]این بازارها هیچ قانون اساسی ندارند و تعداد مواضع کوتاه همیشه برابر است با آرزوهای longs
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Economists said the uptick in home sales was due to sinking prices spurring buyers.
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان می گویند که افزایش فروش مسکن به دلیل کاهش قیمت ها است که خریداران را تحریک کرده است
[ترجمه ترگمان]اقتصاددانان گفتند که افزایش فروش خانگی به دلیل غرق شدن قیمت ها به ترغیب خریداران بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And there may just be another uptick to 1 00.
[ترجمه گوگل]و ممکن است یک صعود دیگر تا 100 وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان] و ممکنه یکی دیگه هم برای ساعت ۱ باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is no uptick rule in the futures markets.
[ترجمه گوگل]هیچ قانون صعودی در بازارهای آتی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ قانون اساسی در بازارهای آتی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (economics) small increase in the price of a stock; securities transaction at a price that is higher than its previous price

پیشنهاد کاربران

( خلق و خو، سلامت روانی و . . . ) بهبود، التیام
**Uptick** is a term that refers to a small increase or upward trend in something, especially after a period of stability or decline�.
افزایش کوچک یا روند صعودی در چیزی است، به ویژه پس از یک دوره ثبات یا کاهش.
...
[مشاهده متن کامل]

**Examples:**
**مثال ها:**
1. **Stock Market**:
- **Definition**: A small increase in the price of stocks.
- **تعریف**: افزایش کوچک در قیمت سهام.
- **Example**: There was an uptick in the stock market after the positive economic news.
- **مثال**: پس از اخبار مثبت اقتصادی، افزایش کوچکی در بازار سهام رخ داد.
2. **Sales**:
- **Definition**: A slight increase in the number of sales.
- **تعریف**: افزایش جزئی در تعداد فروش.
- **Example**: The company noticed an uptick in sales during the holiday season.
- **مثال**: شرکت در فصل تعطیلات افزایش جزئی در فروش مشاهده کرد.
3. **Health Cases**:
- **Definition**: An increase in the number of health - related cases.
- **تعریف**: افزایش در تعداد موارد مرتبط با سلامت.
- **Example**: Hospitals reported an uptick in flu cases this winter.
- **مثال**: بیمارستان ها افزایش موارد آنفولانزا را در این زمستان گزارش کردند.

افزایش اندک
روند افزایشی
uptick = increase
فزونی - افزایش
معاملات سهام ) بهای بالاتر ( از میزان قبلی )
تغییر یا افزایش جزئی
a small change or upward increase
/A significant/tiny/sharp/notable/serious
global uptick
An undeniable/obvious/impressive uptick
افزایش کوچک

بپرس