• (1)تعریف: a conduit or passage leading upward, such as a chimney or ventilation pipe.
• (2)تعریف: in physiology, a tissue's or organ's absorption of, or capacity to absorb, a chemical substance.
جمله های نمونه
1. quick (or slow) on the uptake
(امریکا - عامیانه) دارای فهم سریع (یا آهسته)،تند (یا کند) ذهن
2. There is a 90% uptake of vaccination in this country.
[ترجمه گوگل]90 درصد واکسیناسیون در این کشور جذب شده است [ترجمه ترگمان]۹۰ درصد جذب واکسیناسیون در این کشور وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The uptake of some vaccinations fell as the media stirred up fears of possible side effects.
[ترجمه گوگل]جذب برخی از واکسیناسیون ها کاهش یافت زیرا رسانه ها ترس از عوارض جانبی احتمالی را برانگیختند [ترجمه ترگمان]جذب برخی از واکسیناسیون کاهش یافت زیرا رسانه ها ترس از عوارض جانبی احتمالی را به جنبش درآوردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Is he always this slow on the uptake?
[ترجمه فرشته عاج] همیشه این قدر کند میگیره؟؟؟یعنی دیر متوجه مطلب یا منظوری میشه
|
[ترجمه گوگل]آیا او همیشه در جذب اینقدر کند است؟ [ترجمه ترگمان]آیا او همیشه این قدر دیر کرده است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Sometime Tim's a little slow on the uptake.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات تیم در جذب کمی کند است [ترجمه ترگمان]بعضی وقتا تیم خیلی یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش یواش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He's quick on the uptake.
[ترجمه گوگل]او در جذب سریع است [ترجمه ترگمان]او خیلی سریع است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Uptake of places on the training course has been disappointing.
[ترجمه گوگل]جذب مکان در دوره آموزشی ناامید کننده بوده است [ترجمه ترگمان]Uptake مکان ها در دوره آموزشی ناامید کننده بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The exact relation between net water uptake and osmolality is not entirely clear from our findings.
[ترجمه گوگل]رابطه دقیق بین جذب خالص آب و اسمولالیته کاملاً از یافتههای ما مشخص نیست [ترجمه ترگمان]رابطه دقیق بین جذب آب خالص و osmolality از یافته های ما کاملا مشخص نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Could anyone really be that slow on the uptake? wondered Pascoe.
[ترجمه گوگل]آیا واقعاً کسی می تواند در جذب آنقدر کند باشد؟ پاسکو تعجب کرد [ترجمه ترگمان]آیا ممکن بود کسی آن قدر کند شده باشد؟ از خود بی خود شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Sarah wasn't slow on the uptake this time.
[ترجمه گوگل]سارا در جذب این بار کند نبود [ترجمه ترگمان]این بار سارا خیلی دیر کرده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Lettuce and spinach are particularly vulnerable to nitrogen uptake.
[ترجمه گوگل]کاهو و اسفناج به ویژه در برابر جذب نیتروژن آسیب پذیر هستند [ترجمه ترگمان]اسفناج و اسفناج نسبت به جذب نیتروژن بسیار آسیب پذیر هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Table 1 compares National Certificate uptake over the past three sessions.
[ترجمه گوگل]جدول 1 میزان دریافت گواهینامه ملی را در سه جلسه گذشته مقایسه می کند [ترجمه ترگمان]جدول ۱ جذب گواهی ملی را نسبت به سه جلسه گذشته مقایسه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. In recent years, the growth of National Certificate uptake has been especially strong in secondary schools.
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر، رشد جذب گواهینامه ملی به ویژه در مدارس متوسطه قوی بوده است [ترجمه ترگمان]در سال های اخیر، رشد جذب گواهی ملی بویژه در مدارس متوسطه قوی بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Plants in their growth stage generally exhibit an increased uptake of nutrients.
[ترجمه گوگل]گیاهان در مرحله رشد خود به طور کلی افزایش جذب مواد مغذی را نشان می دهند [ترجمه ترگمان]گیاهان در مرحله رشد خود جذب بالایی از مواد مغذی را نشان می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The drug increases the number of red cells in the blood, enhancing oxygen uptake by 10 percent.
[ترجمه گوگل]این دارو تعداد گلبول های قرمز را در خون افزایش می دهد و جذب اکسیژن را تا 10 درصد افزایش می دهد [ترجمه ترگمان]این دارو تعداد سلول های قرمز را در خون افزایش می دهد و جذب اکسیژن را تا ۱۰ درصد افزایش می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• comprehension, understanding; vent that draws smoke or air upward; act of taking up or absorbing something if someone is quick on the uptake, they understand things quickly. if someone is slow on the uptake, they have difficulty understanding simple or obvious things; an informal expression.
پیشنهاد کاربران
در معنی جذب در این عبارت The rate of photosynthetic in a plant can be measured by calculating the rate of its uptake of carbon کمبریج ۵
یادگیری
استفاده
به صورت کلی ترجمه این واژه " جذب " می باشد منتها با انواع جذب مانند جذب سطحی ( adsorption ) و جذب در مایع ( adsorption ) متفاوت می باشد. در واقع باید منظور از جذب در ترجمه مشخص باشد که چه نوع جذبی می باشد. در این واژه منظور خوردن است که در فرآیند های بعدی جذب صورت می گبرد. مانند خوردن غذا
✔️ ( عامیانه و informal ) درک، فهم :SYN comprehension - understanding . . . And that gave me a little bit more of an uptake, but it's just a parlor trick Limitless 2011🎥
اختصاصی Uptake targetting sequences توالی های اختصاصی هدف گیری
uptake ( علوم دارویی ) واژه مصوب: برداشت 3 تعریف: جذب و ادغام یک ماده در یک بافت زنده
بیولوژی: تجمع یافته ، جمع شده
نرخ مقبولیت ( یک کالا یا خدمات )
استقبال از عرضه چیزی
پذیرش نرخ پذیرش the act of accepting or taking up something on offer or available the rate or act of accepting something