upside

/ˈəpˈsaɪd//ˈʌpsaɪd/

معنی: بالا، بالاترین قسمت
معانی دیگر: بخش بالایی، طرف بالا، فرازسوی، قسمت بالایی، فوقانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the upper side or part; top.

(2) تعریف: an upward turn, as in stock prices.

(3) تعریف: a favorable aspect.

جمله های نمونه

1. he positioned the bottle upside down on the table
او بطری را وارونه روی میز قرار داد

2. she turned the bottle upside down
بطری را وارونه کرد.

3. to hang a picture upside down
تصویر را به طور معکوس (وارونه) آویختن

4. to turn a plate upside down
بشقابی را پشت و رو کردن

5. Turn the jar upside down and shake it.
[ترجمه گوگل]شیشه را وارونه کرده و تکان دهید
[ترجمه ترگمان]شیشه را وارونه کنید و آن را تکان دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Turning his trousers upside down, she shook out a lot of coins.
[ترجمه گوگل]شلوارش را وارونه کرد و سکه های زیادی را تکان داد
[ترجمه ترگمان]شلوارش رو زیر و رو کرد و سکه های فراوانی از جیبش بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You can't turn the facts upside down.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید واقعیت ها را وارونه کنید
[ترجمه ترگمان]تو نمی توانی حقایق را وارونه کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Another poor harvest could turn the country's economy upside down.
[ترجمه گوگل]برداشت ضعیف دیگر می تواند اقتصاد کشور را زیر و رو کند
[ترجمه ترگمان]یک برداشت ضعیف دیگر می تواند اقتصاد کشور را واژگون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The painting was hung upside down.
[ترجمه آیدا شجاع] آن تابلو وارونه به دیوار آویزان شده بود.
|
[ترجمه گوگل]نقاشی وارونه آویزان شد
[ترجمه ترگمان]نقاشی سر و ته کشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His sudden death turned her world upside down.
[ترجمه گوگل]مرگ ناگهانی او دنیای او را زیر و رو کرد
[ترجمه ترگمان]مرگ ناگهانی او دنیا را زیر و رو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Thieves had turned the house upside down.
[ترجمه گوگل]دزدها خانه را زیر و رو کرده بودند
[ترجمه ترگمان]همه دزد خانه را زیر و رو کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The world is being turned upside down by the string of multimedia technologies coming down the pike.
[ترجمه گوگل]جهان در حال وارونه شدن با رشته فناوری های چندرسانه ای است که در حال فروپاشی است
[ترجمه ترگمان]جهان بوسیله رشته ای از تکنولوژی های چند رسانه ای که بر روی نیزه فرود می آیند، وارونه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The burglars turned the flat upside down.
[ترجمه گوگل]سارقان آپارتمان را زیر و رو کردند
[ترجمه ترگمان]دزدها آپارتمان را وارونه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Turn the cake upside down and cover it with cream.
[ترجمه گوگل]کیک را زیر و رو کنید و روی آن را با خامه بپوشانید
[ترجمه ترگمان]کیک را وارونه کنید و آن را با کرم بپوشانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You turn the map upside down.
[ترجمه گوگل]شما نقشه را وارونه می کنید
[ترجمه ترگمان]نقشه رو زیر و رو کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The burglars have turned our house upside down.
[ترجمه گوگل]سارقان خانه ما را زیر و رو کرده اند
[ترجمه ترگمان]دزدها خانه ما را وارونه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بالا (اسم)
top, ascendancy, ascendency, upside, ascendence

بالاترین قسمت (اسم)
upside

انگلیسی به انگلیسی

• upper side, top part; positive side
(slang) positive side of a circumstance, good news

پیشنهاد کاربران

Being a coeporate lawyer, it's got its upsides
وکیل شرکت بودن مزایای خودش را دارد
نکته مثبت
advantage, good part
the more positive aspect of a situation
جنبه مثبت تر یک موضوع، حُسن، مزیت، نیمه پر لیوان
"Being self - employed has its upside"
One upside of a slowdown in demand is that it means there is less danger of inflation
...
[مشاهده متن کامل]

t’s too bad we can’t go until Thursday, but the upside is that we get to stay through the weekend

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/upside
بازدهی مثبت
نیمه ی پر لیوان
Is there an upside to any of this
ترقّی ارزش سرمایه/سرمایه گذاری
( اسم ) نکته یا بُعد مثبت
noun: تنها جنبه مثبت قضیه/تنها نکته مثبت وخوب یک اتفاق کلا ناخوشآیند
preposition: بالای سر کسی

جنبه مثبت، تنها چیز خوب، تنها جنبه مثبت
بالاتر - فراز - برتر
وجه مثبت
مزیت امتیاز نکته ی مثبت
تنها خوبی
مزیت
امتیاز
( آیلتس )
Up
بلا، سمت بالا
مزیت
جنبه مثبت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس