upraise

/əpˈreɪz//ʌpˈreɪz/

معنی: بالا بردن، بلند کردن
معانی دیگر: افراشتن، فرازاندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: upraises, upraising, upraised
• : تعریف: to elevate or lift up; raise up.
متضاد: depress, lower
مشابه: raise

- Her eyebrows were upraised in surprise.
[ترجمه گوگل] ابروهایش با تعجب بالا رفت
[ترجمه ترگمان] ابروهایش را بالا برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He upraised his hands in prayer.
[ترجمه گوگل]دستانش را به نشانه دعا بالا آورد
[ترجمه ترگمان]دستش را بلند کرد و دعا خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She strode towards them, her fist upraised.
[ترجمه گوگل]او در حالی که مشتش را بلند کرده بود به سمت آنها رفت
[ترجمه ترگمان]با گام های بلند به طرف آن ها رفت و مشتش را بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She strode towards them, her fist upraised - but just before she pounded on it, she hesitated.
[ترجمه گوگل]او در حالی که مشتش را بلند کرده بود به سمت آنها رفت - اما درست قبل از اینکه روی آن بکوبد، تردید کرد
[ترجمه ترگمان]با گام های بلند به طرف آن ها رفت، مشتش را بالا برد - اما درست قبل از انکه به آن ضربه بزند، مردد ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She held a torch in her upraised hand.
[ترجمه گوگل]او مشعلی را در دست برافراشته‌اش گرفته بود
[ترجمه ترگمان]او مشعل را در دستش نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Willie leaned his head back on his upraised hands.
[ترجمه گوگل]ویلی سرش را به پشت به دست های بلندش تکیه داد
[ترجمه ترگمان]و یلی سرش را بلند کرد و سرش را بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Young Andrew's belly shows between upraised jumper and trousers.
[ترجمه گوگل]شکم اندرو جوان بین جامپر و شلوار برافراشته خودنمایی می کند
[ترجمه ترگمان]شکم شاهزاده جوان بین upraised و شلوارش را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A dark, thin figure leaped out, stick upraised, aiming at Claudel's head.
[ترجمه گوگل]چهره ای تیره و لاغر به بیرون پرید، چوبی که برافراشته بود و به سمت سر کلودل نشانه رفت
[ترجمه ترگمان]شبح تیره و باریکی بیرون جست و به بالای سرش ضربه زد و سرش را به نشانه تایید تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He shielded his eyes against the dust with an upraised arm.
[ترجمه گوگل]با دستی برافراشته چشمانش را در برابر گرد و غبار محافظت کرد
[ترجمه ترگمان]او چشمانش را روی گرد و غبار گرفته بود و دستش را بالا نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Shielding his eyes against the dust and heat with an upraised arm, he limped back to the corner and peered round.
[ترجمه گوگل]چشمانش را در برابر گرد و غبار و گرما با بازویی برافراشته محافظت کرد، لنگان به گوشه برگشت و به اطراف نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با سر بلند به گرد و خاک و گرما نگاه کرد و لنگ لنگان به گوشه اتاق رفت و به اطراف نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In distinctive display flight flaps upwards at a steep angle and then glides down with wings scarcely upraised.
[ترجمه گوگل]در نمایشگر متمایز، پرواز با زاویه تند به سمت بالا می‌چرخد و سپس با بال‌هایی که به ندرت بلند شده‌اند به پایین سر می‌خورد
[ترجمه ترگمان]با زاویه ای تند به بالا پرواز می کند و بعد با بال های scarcely به پایین می لغزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many old Ally Pally hands nevertheless prefer the woman with upraised hands who formed the spectacular fountain in the old Palm Court.
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از دست‌های قدیمی الی پالی، زنی با دست‌های بالا را ترجیح می‌دهند که فواره تماشایی در محوطه قدیمی پالم کورت را تشکیل داده است
[ترجمه ترگمان]با این حال بسیاری از دستان Ally قدیمی، زنی را که بلند کرده است و فواره تماشایی در دادگاه قدیمی نخل را تشکیل می دهد، ترجیح می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was a photo of a robed woman with a sharp star for a halo and a torch in her upraised hand.
[ترجمه گوگل]این عکس یک زن روپوش پوشیده با یک ستاره تیز برای هاله و یک مشعل در دست برافراشته اش بود
[ترجمه ترگمان]عکسی از یک زن ردا پوش با ستاره ای تیز برای هاله و مشعل در دست بلند شده او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A new spider had woven from her shoulder to her upraised arm, a film-set touch that was too apposite.
[ترجمه گوگل]عنکبوت جدیدی از شانه‌اش تا بازوی برافراشته‌اش بافته شده بود، لمس فیلمی که بیش از حد نامناسب بود
[ترجمه ترگمان]یک عنکبوت تازه از شانه بالا امده بود و دستش را بلند کرده بود و دستی به دست داشت که خیلی به جا مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a shadow on the shower curtain, a human-shape holding something in an upraised arm.
[ترجمه گوگل]سایه‌ای روی پرده حمام بود، به شکل انسان چیزی را در بازویی برافراشته نگه می‌داشت
[ترجمه ترگمان]سایه ای روی پرده حمام بود، شکل انسانی که چیزی را در دستش نگه داشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بالا بردن (فعل)
raise, enhance, boost, upgrade, lift, amplify, elevate, uplift, bump up, horse, heighten, elate, enthrone, sublimate, hoist, upraise

بلند کردن (فعل)
steal, remove, rear, raise, enhance, extol, lift, heave, pick up, elevate, exalt, pedestal, ennoble, heighten, enthrone, heft, hoist, hoist up, throw up, upraise

انگلیسی به انگلیسی

• raise up, lift up, elevate; encourage, hearten

پیشنهاد کاربران