آپ پلی 
________________________________________
🔸 معادل فارسی:
بزرگ نمایی کردن / برجسته کردن / پررنگ جلوه دادن
در زبان محاوره ای:
قضیه رو پررنگ کرد، زیادی روش تأکید کرد، شلوغش کرد
... [مشاهده متن کامل]
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( غیررسمی – ساختگی ) :**
استفاده ی نادر از این واژه برای اشاره به تأکید بیش ازحد یا برجسته سازی یک موضوع، معمولاً در تقابل با "downplay"
مثال: He tried to upplay his role in the project.
سعی کرد نقش خودش رو توی پروژه پررنگ تر نشون بده.
2. ** ( بازاریابی / رسانه ای – غیررسمی ) :**
گاهی در تبلیغات یا رسانه ها برای اشاره به برجسته سازی ویژگی ها یا موفقیت ها استفاده می شه
مثال: The ad upplayed the product’s benefits.
تبلیغ، مزایای محصول رو خیلی برجسته کرده بود.
________________________________________
🔸 مترادف های پیشنهادی ( رسمی تر ) :
emphasize – highlight – exaggerate – amplify – dramatize – promote 
________________________________________
🔸 معادل فارسی:
بزرگ نمایی کردن / برجسته کردن / پررنگ جلوه دادن
در زبان محاوره ای:
قضیه رو پررنگ کرد، زیادی روش تأکید کرد، شلوغش کرد
... [مشاهده متن کامل]
________________________________________
🔸 تعریف ها:
1. ** ( غیررسمی – ساختگی ) :**
استفاده ی نادر از این واژه برای اشاره به تأکید بیش ازحد یا برجسته سازی یک موضوع، معمولاً در تقابل با "downplay"
مثال: He tried to upplay his role in the project.
سعی کرد نقش خودش رو توی پروژه پررنگ تر نشون بده.
2. ** ( بازاریابی / رسانه ای – غیررسمی ) :**
گاهی در تبلیغات یا رسانه ها برای اشاره به برجسته سازی ویژگی ها یا موفقیت ها استفاده می شه
مثال: The ad upplayed the product’s benefits.
تبلیغ، مزایای محصول رو خیلی برجسته کرده بود.
________________________________________
🔸 مترادف های پیشنهادی ( رسمی تر ) :