1. He got/became very uppity when his fashion designs were criticized.
[ترجمه گوگل]زمانی که طرح های مدش مورد انتقاد قرار گرفت، او بسیار ناراحت شد
[ترجمه ترگمان]او وقتی طراحی های مد او مورد انتقاد قرار گرفت، بسیار پست شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The army stamps with efficiency on any uppity religious leaders.
[ترجمه گوگل]ارتش بر هر رهبر مذهبی بداخلاق مهر کارآمدی می گذارد
[ترجمه ترگمان]تمبرهای ارتش با کارایی بر هر یک از رهبران مذهبی uppity
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. They're snobs -- stuck - up and uppity and persnickety.
[ترجمه گوگل]آنها دمدمی مزاج هستند -- گیر کرده و سرخورده و بداخلاق
[ترجمه ترگمان] اونا افاده ای هستن پر کردن و گردن گرفتن و بهانه گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Don't go getting so uppity even if you is the last chicken in Atlanta.
[ترجمه گوگل]حتی اگر آخرین جوجه آتلانتا هستید، اینقدر ناراحت نشوید
[ترجمه ترگمان]این قدر لوس نشو، حتی اگه آخرین مرغ آتلانتا هم باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Even good publicity could make a banker uppity, disloyal and limelight - seeking.
[ترجمه گوگل]حتی تبلیغات خوب نیز میتواند یک بانکدار را بداخلاقی، بیوفا و در کانون توجه قرار دهد
[ترجمه ترگمان]حتی تبلیغات خوب می تواند باعث شد که یک بانک دار، بی وفا، و به دنبال جلب توجه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Don't be so uppity. You do not think we're good enough for you?
[ترجمه گوگل]انقدر دلخور نباش شما فکر نمی کنید ما به اندازه کافی برای شما خوب هستیم؟
[ترجمه ترگمان]این قدر لوس نشو فکر نمی کنی که ما به اندازه کافی برای تو خوب باشیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. If you just tried to show normal dignity, you were viewed as uppity.
[ترجمه گوگل]اگر فقط سعی میکردید وقار عادی را نشان دهید، به شما بهعنوان دلخور تلقی میشد
[ترجمه ترگمان]اگه فقط سعی می کردی که وقار طبیعی نشون بدی، تو هم مثل یه آدم مغرور شدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. By 198 when the psychoanalysts attempted to reintroduce masochism, a backlash against feminism, against uppity women, was current.
[ترجمه گوگل]در سال 198، زمانی که روانکاوان تلاش کردند تا مازوخیسم را مجدداً معرفی کنند، واکنش منفی علیه فمینیسم، علیه زنان بداخلاق، رایج بود
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۸ هنگامی که the تلاش کرد تا دوباره معرفی شود، واکنش شدید علیه فمینیسم، علیه زنان uppity، جریان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Wilko sidelined Cantona like a shot when he started getting uppity.
[ترجمه گوگل]زمانی که کانتونا شروع به سرخوردگی کرد ویلکو مثل یک شوت از زمین خارج کرد
[ترجمه ترگمان]Wilko بعد از این که اون شروع کرد به این که بهش توهین کنه، از دست رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. And the Yankees are very upset because so many uppity darkies have been killed recently.
[ترجمه گوگل]و یانکیها بسیار ناراحت هستند زیرا اخیراً تعداد زیادی تاریکهای uppity کشته شدهاند
[ترجمه ترگمان]و یانکی ها خیلی ناراحت می شن، چون این سیاه های زیادی کشته شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید