upperclassman


(امریکا - دبیرستان و دانشگاه) شاگرد دو سال آخر، شاگرد ارشد، کسیکه در کلاسهای عالی دانشگاه یا دبیرستان درس میخواند، عضو صنوف ممتازه اجتماع

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: upperclassmen
• : تعریف: a member of the junior or senior class in a high school, college, or university.

جمله های نمونه

1. "An upperclassman gave me the tip, so that I could readapt to college life before feeling overwhelmed by all the essays and assignments, " he said.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید: «یکی از کلاس‌های برتر این راهنمایی را به من داد تا بتوانم قبل از اینکه غرق تمام مقالات و تکالیف شوم، با زندگی دانشگاهی سازگار شوم
[ترجمه ترگمان]او گفت: \"یک upperclassman انعام را به من داد تا من بتوانم قبل از اینکه تمام مقالات و تکالیف را تحت تاثیر قرار دهم به زندگی کالج بپردازم\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hey, I got the whole info from the upperclassman.
[ترجمه گوگل]سلام، من کل اطلاعات را از کلاس برتر دریافت کردم
[ترجمه ترگمان] هی، من کل اطلاعات رو از \"upperclassman\" گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hey, I got the whole information from the upperclassman.
[ترجمه گوگل]هی، من کل اطلاعات را از کلاس بالا گرفتم
[ترجمه ترگمان] هی، من همه اطلاعات رو از \"upperclassman\" گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The upperclassman and his underclass mothers learned together in cooking class.
[ترجمه گوگل]مرد کلاس بالا و مادران طبقه پایین او با هم در کلاس آشپزی یاد گرفتند
[ترجمه ترگمان]The و مادران طبقه پایین او در کلاس آشپزی با هم آشنا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There are a limited number of apartments for both upperclassman males and females.
[ترجمه گوگل]تعداد محدودی آپارتمان برای مردان و زنان کلاس بالا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تعداد محدودی از آپارتمان های هر دو جنس مذکر و مونث وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We are not gatITed ITe heeasystays to send off first of we upperclassman, Mr. Smith, which get be appointed to his new post in London.
[ترجمه گوگل]ما نمی‌خواهیم که اولاً یکی از کلاس‌های برتر، آقای اسمیت را که به پست جدیدش در لندن منصوب می‌شوند، اخراج کنیم
[ترجمه ترگمان]آقای اسمیت که برای پست جدید خود در لندن منصوب می شود، ما gatITed ite نیستیم که زودتر بفرستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are gathered here today to send off one of our upperclassman, Mr. Smith, who has been.
[ترجمه گوگل]ما امروز اینجا جمع شده‌ایم تا یکی از کلاس‌های برترمان، آقای اسمیت را که قبلاً بوده است، اخراج کنیم
[ترجمه ترگمان]اقای اسمیت، ما امروز اینجا جمع شدیم تا یکی از upperclassman را بفرستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hazing, the submitting of initiates to indignities at the hands of upperclassman, is a part of a tradition of rites of passage.
[ترجمه گوگل]هزینگ، تسلیم کردن افراد مبتکر به اهانت به دست طبقه بالا، بخشی از سنت آیین های عبور است
[ترجمه ترگمان]تسلیم شدن یعنی تسلیم و تسلیم در دستان at، بخشی از سنت آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب و رسوم و آداب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "When I was a freshman, I felt awkward when an upperclassman walked into my dorm and sold things to me, " Zeng recalled.
[ترجمه گوگل]زنگ به یاد می آورد: «وقتی دانشجوی سال اول بودم، وقتی یک دانشجوی کلاس بالا وارد خوابگاه من شد و چیزهایی به من فروخت، احساس ناخوشایندی داشتم
[ترجمه ترگمان]وقتی که دانشجوی سال اول بودم، احساس بدی داشتم وقتی که یه upperclassman توی خوابگاه من قدم زد و چیزهایی رو به من فروخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Li Xiaoxiao, 1 a chemical applications major at Beijing University of Chemical Technology, was told by an upperclassman at orientation that particular textbooks would be needed for some courses.
[ترجمه گوگل]لی شیائوکسیائو، 1 یکی از رشته‌های کاربردی شیمی در دانشگاه فناوری شیمی پکن، توسط یکی از کلاس‌های برتر در گرایش به او گفته بود که برای برخی دروس به کتاب‌های درسی خاصی نیاز است
[ترجمه ترگمان]لی Xiaoxiao ۱، یکی از برنامه های کاربردی شیمیایی مهم در دانشگاه فن آوری شیمیایی پکن، توسط یک متخصص در جهت گیری که کتاب های درسی خاص برای برخی دوره ها مورد نیاز است، تعریف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mike is a university freshman. He is talking to Patty, an upperclassman.
[ترجمه گوگل]مایک دانشجوی سال اول دانشگاه است او در حال صحبت با پتی، یک کلاس برتر است
[ترجمه ترگمان]مایک دانشجوی سال اول دانشگاه است داره با \"پتی\" حرف میزنه، یه \"upperclassman\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Heh - heh - heh, I got the whole info from the upperclassman.
[ترجمه گوگل]هه - هه - هه، من کل اطلاعات را از کلاس بالا گرفتم
[ترجمه ترگمان] کل اطلاعات رو از \"upperclassman\" گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• man belonging to the upper class; junior or senior in high school or college

پیشنهاد کاربران

بپرس