upmost

/ˈʌpmoʊst//ˈʌpməʊst/

معنی: مافوق، بالاترین درجه، بالاترین، عالی ترین، زبرین
معانی دیگر: رجوع شود به: uppermost

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) uppermost.

جمله های نمونه

1. Moreover, the upmost level of reliability of the sub-system is evaluated by reliability prediction.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، بالاترین سطح قابلیت اطمینان زیر سیستم با پیش‌بینی قابلیت اطمینان ارزیابی می‌شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، سطح قابلیت اطمینان سیستم فرعی با پیش بینی قابلیت اطمینان ارزیابی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The upmost thought category of Taoism culture is Tao that is the origin of everything in the universe.
[ترجمه گوگل]برترین مقوله فکری فرهنگ تائوئیسم تائو است که منشأ همه چیز در جهان است
[ترجمه ترگمان]گروه فکری upmost از فرهنگ Taoism، تائو است که منشا همه چیز جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The friendship, service upmost, warm-hearted, mutual trust dedication.
[ترجمه گوگل]دوستی، خدمات عالی، فداکاری صمیمانه و اعتماد متقابل
[ترجمه ترگمان]دوستی، خدمات درمانی، قلب گرم و صمیمانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Keeping the policy of "Reputation First, Quality Upmost and Client Superior", we sincerely welcome clients to establish business relationship with us for mutual success.
[ترجمه گوگل]با حفظ سیاست "شهرت اول، کیفیت بالاتر و مشتری برتر"، ما صمیمانه از مشتریان برای ایجاد رابطه تجاری با ما برای موفقیت متقابل استقبال می کنیم
[ترجمه ترگمان]با نگاه داشتن سیاست \"اعتبار اول، کیفیت کیفیت و مدیریت مشتری\"، ما از مشتری ها برای ایجاد رابطه تجاری با ما برای موفقیت مشترک استقبال می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Keep to the principle of "service upmost, people foremost", Great wall hotel sincerely welcomes worldwide guests with best service.
[ترجمه گوگل]به اصل "خدمات بالاتر، مردم در درجه اول" پایبند باشید، هتل دیوار بزرگ صمیمانه از مهمانان سراسر جهان با بهترین خدمات استقبال می کند
[ترجمه ترگمان]به اصل \"خدمات\"، افراد در درجه اول \" نگاه کنید، هتل دیوار بزرگ صادقانه از میهمانان سراسر جهان با بهترین خدمات استقبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Poetry is the upmost form in the literature.
[ترجمه گوگل]شعر برترین شکل در ادبیات است
[ترجمه ترگمان]شعر، فرم upmost در ادبیات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The need for consistency is of upmost importance in these areas.
[ترجمه گوگل]نیاز به یکپارچگی در این زمینه ها از اهمیت بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]نیاز به ثبات در این زمینه ها از اهمیت ویژه ای برخوردار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Brazil, Mexico, Argentina and Colombia are the 4 upmost countries with Internet services in Latin America.
[ترجمه گوگل]برزیل، مکزیک، آرژانتین و کلمبیا 4 کشور برتر دارای خدمات اینترنتی در آمریکای لاتین هستند
[ترجمه ترگمان]برزیل، مکزیک، آرژانتین و کلمبیا ۴ کشور با خدمات اینترنتی در آمریکای لاتین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What is the upmost failure of a woman?
[ترجمه گوگل]بزرگترین شکست یک زن چیست؟
[ترجمه ترگمان]شکست دادن زن با زن چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Service tenet: Quality first, service upmost.
[ترجمه گوگل]اصل خدمات: کیفیت اول، خدمات بالاترین
[ترجمه ترگمان]اصل خدمات: کیفیت اول، سرویس service
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These people help the players go out there and perform to the upmost of their ability.
[ترجمه گوگل]این افراد به بازیکنان کمک می‌کنند تا به آنجا بروند و بهترین عملکرد را داشته باشند
[ترجمه ترگمان]این افراد به بازیکنان کمک می کنند تا بیرون بروند و در برابر توانایی آن ها عمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Company always adheres to the tenet of "Customer upmost, quality first, reasonable price and quality service". Welcome to visit our company and cooperate with us.
[ترجمه گوگل]این شرکت همیشه به اصل "مشتری برتر، کیفیت در درجه اول، قیمت مناسب و خدمات با کیفیت" پایبند است به بازدید از شرکت ما و همکاری با ما خوش آمدید
[ترجمه ترگمان]این شرکت همیشه به اصل \"مشتریان مشتری، کیفیت اول، قیمت معقول و خدمات کیفیت\" پایبند است به دیدن شرکت ما خوش آمدید و با ما هم کاری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Whatever Boys hanker girls VS girls hanker boys, love is upmost. If only the two love each other, it is enough.
[ترجمه گوگل]هر چه پسران مشتاق دختران در مقابل دختران مشتاق پسران هستند، عشق از همه بالاتر است اگر این دو همدیگر را دوست داشته باشند، کافی است
[ترجمه ترگمان]دختران وسوسه شده در مقابل دختران در مقابل دختران وسوسه می شوند، عشق upmost است اگر هر دو یکدیگر را دوست داشته باشند همین کافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When doing translation, for the translator, buried in numerous and complicated documents, every sentence, even a word is of upmost importance.
[ترجمه گوگل]هنگام انجام ترجمه، برای مترجم که در اسناد متعدد و پیچیده مدفون است، هر جمله، حتی یک کلمه، از اهمیت بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]هنگام ترجمه، برای مترجم، در اسناد متعدد و پیچیده، هر جمله، حتی یک کلمه از اهمیت upmost به خاک سپرده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Root and SOD, CAT activity of var. fastingiata is upmost, irregular type is lowest.
[ترجمه گوگل]ریشه و SOD، فعالیت CAT var fastingiata بالاترین نوع نامنظم کمتر است
[ترجمه ترگمان]فعالیت CAT و Root، فعالیت CAT var fastingiata upmost است، نوع بی قاعده پایین ترین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مافوق (صفت)
over, above, superior, super, transcendent, upmost, dominant, uppermost

بالاترین درجه (صفت)
upmost, tip-top, ne plus ultra

بالاترین (صفت)
upmost, maximum, superlative, topmost, uppermost

عالی ترین (صفت)
upmost

زبرین (صفت)
upper, upmost

پیشنهاد کاربران

بپرس