upland

/ˈəplənd//ˈʌplənd/

معنی: زمین بلند، زمین مرتفع، بلند
معانی دیگر: زمین بلند (مثلا در کنار رودخانه)، بلندا، فلاتچه، بلند زمین، دور از دریا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the elevated or higher parts of land in a region.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, relating to, or located in a higher area.

- an upland farming district
[ترجمه گوگل] یک منطقه کشاورزی مرتفع
[ترجمه ترگمان] منطقه کشاورزی کوهستانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The whole plateau comprises one vast upland plain.
[ترجمه گوگل]کل فلات شامل یک دشت مرتفع وسیع است
[ترجمه ترگمان]سراسر فلات از یک دشت مرتفع کوهستانی تشکیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They move with their flocks to upland pastures.
[ترجمه گوگل]آنها با گله های خود به مراتع مرتفع می روند
[ترجمه ترگمان]ان ها با گله های خود به چراگاه های مرتفع حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's important that these upland farms continue to survive.
[ترجمه گوگل]این مهم است که این مزارع مرتفع به حیات خود ادامه دهند
[ترجمه ترگمان]مهم است که این مزارع کوهستانی به بقا ادامه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They remain as isolated upland masses.
[ترجمه گوگل]آنها به عنوان توده های مرتفع منزوی باقی می مانند
[ترجمه ترگمان]آن ها به عنوان توده های کوهستانی منزوی باقی می مانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This caused deep erosion in upland areas and has left widespread superficial deposits.
[ترجمه گوگل]این امر باعث فرسایش عمیق در نواحی مرتفع شده و رسوبات سطحی گسترده ای را بر جای گذاشته است
[ترجمه ترگمان]این امر موجب فرسایش شدید در نواحی مرتفع شد و رسوبات سطحی گسترده ای را برجای گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These were in contrast to upland permanent pasture, where arable farming could only be undertaken infrequently, in special circumstances.
[ترجمه گوگل]اینها بر خلاف مراتع دائمی مرتفع بودند، جایی که کشاورزی زراعی فقط در شرایط خاص به ندرت انجام می شد
[ترجمه ترگمان]این ها در مقایسه با چراگاه دائم مرتفع بودند که در آن، در شرایط خاص، کشت زمین های زراعی تنها به ندرت انجام می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On many upland streams a large boulder will often be the chosen perching spot of the dipper.
[ترجمه گوگل]در بسیاری از نهرهای مرتفع، یک تخته سنگ بزرگ اغلب نقطه انتخابی برای نشستن دب خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از دره های مرتفع، یک تخته سنگ بزرگ تشکیل شده که قسمت کوچکی از آن را تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the upland region an old-established pastoral economy and the local industry that supported it was in sharp decline.
[ترجمه گوگل]در منطقه مرتفع، اقتصاد دامداری قدیمی و صنایع محلی که از آن حمایت می‌کردند، رو به زوال بود
[ترجمه ترگمان]در منطقه کوهستانی یک اقتصاد روستایی پایه ریزی شده بود و صنعت محلی که از آن حمایت می کرد کاهش شدیدی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Upland masses exist on either side of a central rift valley.
[ترجمه گوگل]توده های مرتفع در دو طرف یک دره شکاف مرکزی وجود دارند
[ترجمه ترگمان]توده های Upland در هر دو طرف دره شکاف مرکزی وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In some areas woodland, waste or upland pasture was cleared and developed and new settlements established.
[ترجمه گوگل]در برخی مناطق جنگل، زباله یا مراتع مرتفع پاکسازی و توسعه یافت و سکونتگاه های جدیدی ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]در برخی از مناطق جنگلی، چراگاه جنگلی یا کوهستانی پاک سازی شده و گسترش یافت و شهرک های جدید ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The whole high upland glittered with light.
[ترجمه گوگل]تمام ارتفاعات مرتفع از نور می درخشید
[ترجمه ترگمان]تمام ارتفاعات مرتفع در پرتو نور می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Beef cattle rearing and sheep predominate over large upland areas in the north, northwest and northeast.
[ترجمه گوگل]پرورش گاو گوشتی و گوسفند در مناطق مرتفع بزرگ در شمال، شمال غرب و شمال شرق غالب است
[ترجمه ترگمان]پرورش گاو و گوسفند در مناطق مرتفع شمالی، شمال غربی و شمال شرقی به وفور یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These should consist entirely of high upland in which no agricultural or forestry activities would take place.
[ترجمه گوگل]این مناطق باید به طور کامل از ارتفاعات مرتفع تشکیل شود که در آن هیچ گونه فعالیت کشاورزی یا جنگلداری صورت نگیرد
[ترجمه ترگمان]این ها باید کاملا از upland مرتفع باشند که در آن هیچ فعالیت کشاورزی یا جنگلداری صورت نگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Clean mud could go to upland or, perhaps, ocean disposal sites.
[ترجمه گوگل]گل و لای تمیز می تواند به مناطق مرتفع یا، شاید، مکان های دفع اقیانوس برود
[ترجمه ترگمان]گل تمیز می تواند به upland و یا به مناطق دفع اقیانوس برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زمین بلند (اسم)
banquette, upland

زمین مرتفع (اسم)
upland, champaign

بلند (صفت)
forte, loud, high, long, supernal, tall, highfalutin, upland, eminent, lofty, vociferous, grandiose, sonorous, high-ranking, skyscraping

تخصصی

[عمران و معماری] بلندی - کوهساران - زمین بلند
[زمین شناسی] بلندی، کوهساران، زمین بلند

انگلیسی به انگلیسی

• land elevated above other land; land that lies away from the sea
situated upland; situated higher than other land; situated in the interior of a country
upland places are situated on high hills or high land.
uplands are areas of high land.

پیشنهاد کاربران

تپه سار
۱. مرتفع
۲. ( مربوط به ) مناطق مرتفع
آپلند یک پلتفرم بازی مبتنی بر بلاک چین است که کاربران می توانند در این دنیای مجازی به خریدوفروش و معاملات دارایی های دیجیتال بپردازند. وظیفه این پلتفرم ارتباط دادن بین مالکیت دارایی های NFT با آدرس های واقعی آن است.
بالادست
وارونه شده

بپرس