upheave

/ʌpˈhiːv//ʌpˈhiːv/

معنی: بلند شدن، بالا آمدن، از زیر چیزی را بلند کردن
معانی دیگر: (با فشار زیاد) بلند کردن، فراز کشیدن، فراز افکندن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: upheaves, upheaving, upheaved, uphove
• : تعریف: to lift or raise forcefully; heave upwards.

مترادف ها

بلند شدن (فعل)
rise, arise, get up, levitate, ascend, mount, upheave, louden, uprear

بالا آمدن (فعل)
rise, uprise, surface, go up, upheave

از زیر چیزی را بلند کردن (فعل)
upheave

پیشنهاد کاربران

بپرس