🔸 معادل فارسی:
ارتقاء بازیافتی / بازآفرینی خلاقانه / استفاده ی مجدد با ارزش افزوده
در زبان محاوره ای:
از چیزای دورریختنی یه چیز خفن ساخت، با خلاقیت از آشغال چیز درست کرد، بازیافتِ لوکس
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( محیط زیستی – کاربردی ) :
تبدیل مواد یا اشیای دورریختنی به محصولات جدید با **کیفیت یا ارزش بالاتر** از حالت اولیه
مثال: She upcycled old jeans into a stylish handbag.
شلوار جین های کهنه رو تبدیل کرد به یه کیف دستی شیک.
2. ( خلاقانه – طراحی ) :
استفاده ی هنرمندانه یا نوآورانه از مواد دورریختنی برای ساخت اشیای تزئینی، کاربردی، یا هنری
مثال: The caf�’s d�cor is full of upcycled furniture.
دکور کافه پُر از مبلمان بازآفرینی شده ست.
3. ( استعاری – فرهنگی ) :
در معنای استعاری، می تونه به بازآفرینی ایده ها، محتوا، یا مفاهیم قدیمی به شکل نو و ارزشمند اشاره کنه
مثال: The director upcycled a forgotten folk tale into a modern thriller.
کارگردان یه افسانه ی فراموش شده رو به یه تریلر مدرن تبدیل کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
repurpose – reuse creatively – reinvent – reimagine – salvage – transform
ارتقاء بازیافتی / بازآفرینی خلاقانه / استفاده ی مجدد با ارزش افزوده
در زبان محاوره ای:
از چیزای دورریختنی یه چیز خفن ساخت، با خلاقیت از آشغال چیز درست کرد، بازیافتِ لوکس
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( محیط زیستی – کاربردی ) :
تبدیل مواد یا اشیای دورریختنی به محصولات جدید با **کیفیت یا ارزش بالاتر** از حالت اولیه
مثال: She upcycled old jeans into a stylish handbag.
شلوار جین های کهنه رو تبدیل کرد به یه کیف دستی شیک.
2. ( خلاقانه – طراحی ) :
استفاده ی هنرمندانه یا نوآورانه از مواد دورریختنی برای ساخت اشیای تزئینی، کاربردی، یا هنری
مثال: The caf�’s d�cor is full of upcycled furniture.
دکور کافه پُر از مبلمان بازآفرینی شده ست.
3. ( استعاری – فرهنگی ) :
در معنای استعاری، می تونه به بازآفرینی ایده ها، محتوا، یا مفاهیم قدیمی به شکل نو و ارزشمند اشاره کنه
مثال: The director upcycled a forgotten folk tale into a modern thriller.
کارگردان یه افسانه ی فراموش شده رو به یه تریلر مدرن تبدیل کرد.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
فرایافت کردن
به یافت
... [مشاهده متن کامل]
استفاده مجدد از وسایل قدیمی و درب و داغون با تعمیر کردن یا با تغییر کاربری .
مثلا میز و صندلی لق لقو را تعمیر کردن - رفو کردن لباس - از لباس دستگیره و دردمی و قاب دستمال درست کردن - لباس بچه بزرگتر را کوچک کردن برای دومی - دسته پارچ آبخوری یا قوری که شکست سمباده زدن و تبدیل آنها به گلدان و . . . . .
بهینه سازی
Recycle می شود بازیافت و
Upcycle می شود بهینه سازی
Recycle می شود بازیافت و
Upcycle می شود بهینه سازی
دگرساخت ( ساخت یک چیز جدید از وسیله های دور ریختند ) مثلا ساخت عینک از بطری های پلاستیکی بی مصرف )
به یافت کردن. بهینه یافت کردن
قابل بازیافت
زنده کردن ( یک شیء دور انداختنی )
تعمیر و نوسازی کردن
Upcycleزنده کردن یک شیء . . . . . . . . . بازیافت کردن مواد اولیه ی یک شیءrecycle
تعمیر و نوسازی کردن
Upcycleزنده کردن یک شیء . . . . . . . . . بازیافت کردن مواد اولیه ی یک شیءrecycle
استفاده مجدد از بازیافت
استفادت خلاقانه از مواد دور انداختنی