upbuild

/əpˈbɪld//ʌpˈbɪld/

معنی: بناء کردن
معانی دیگر: ساختن، بنا کردن، بر پاسازی

جمله های نمونه

1. There was a fluency and an edification and upbuilding such as I have seldom seen.
[ترجمه گوگل]تسلط و پیشرفت و سازندگی وجود داشت که من به ندرت دیده ام
[ترجمه ترگمان]زبانی وجود داشت که به ندرت دیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thirdly, upbuild an evaluation expert team with high level.
[ترجمه گوگل]ثالثاً، یک تیم متخصص ارزیابی با سطح بالا ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]سوم، upbuild یک تیم متخصص ارزیابی با سطح بالا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Upbuild the incorporate finite element model for the engine, engine install and aircraft stracture, May entirely seeing about the effect for dynamical optimize design of engine install stracture.
[ترجمه گوگل]ارتقاء مدل المان محدود ترکیبی برای موتور، نصب موتور و ساختار هواپیما، ممکن است کاملاً تأثیر طراحی بهینه دینامیکی ساختار نصب موتور را ببیند
[ترجمه ترگمان]در ترکیب مدل آلمان محدود برای موتور، نصب موتور و stracture هواپیما، می توان به طور کامل در مورد تاثیر طراحی بهینه طراحی موتور نصب موتور دیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Meanwhile, it probes into how to upbuild and exert a cooperation organization in the prosecution of agricultural industrialization.
[ترجمه گوگل]در همین حال، چگونگی ایجاد و اعمال یک سازمان همکاری در پیگرد صنعتی شدن کشاورزی را بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]در همین حال، در مورد چگونگی to و اعمال یک سازمان هم کاری در تعقیب صنعتی شدن کشاورزی تحقیق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conclusion: The method that we are endeavor to upbuild is going to adapt to the quick identification of Nardostachys chinensis Bat whose variety can be distinguished.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: روشی که ما در تلاش برای ساخت آن هستیم، با شناسایی سریع خفاش Nardostachys chinensis که تنوع آن قابل تشخیص است، سازگار است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: روشی که ما برای upbuild تلاش می کنیم، با شناسایی سریع of chinensis adapt سازگار است که تنوع آن متمایز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Upbuild the signal model for ship noise, deduce the relationship between sound pressure and particle velocity in plane wave.
[ترجمه گوگل]ارتقاء مدل سیگنال برای نویز کشتی، استنتاج رابطه بین فشار صوت و سرعت ذرات در موج صفحه
[ترجمه ترگمان]Upbuild مدل سیگنال برای نویز کشتی، رابطه بین فشار صدا و شتاب ذره در موج را نتیجه بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We should pay attention to the establishment of law and statute and system, upbuild mature system of law and statute.
[ترجمه گوگل]ما باید به استقرار قانون و اساسنامه و نظام، ساختن نظام بالغ قانون و اساسنامه توجه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید به ایجاد قانون و قانون و نظام، نظام کامل قانون و قانون توجه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At the same time, our rainments are sold to America, Australia, Japan, NorthAfrican, France, British, Norway and so on. We upbuild well cooperation relationship with huge marketplaces at hme .
[ترجمه گوگل]در همان زمان، باران های ما به آمریکا، استرالیا، ژاپن، شمال آفریقا، فرانسه، بریتانیا، نروژ و غیره فروخته می شود ما روابط همکاری خوبی با بازارهای بزرگ در hme ایجاد می کنیم
[ترجمه ترگمان]در عین حال، rainments ما به آمریکا، استرالیا، ژاپن، NorthAfrican، فرانسه، بریتانیا، نروژ و غیره فروخته می شوند ما روابط هم کاری خوبی با بازارهای بزرگ در hme داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. For thermosets, it is not enough for us to have only chemical criterion and we must upbuild the cure index.
[ترجمه گوگل]برای ترموست، داشتن معیار شیمیایی برای ما کافی نیست و باید شاخص درمان را ارتقا دهیم
[ترجمه ترگمان]برای thermosets، کافی نیست که تنها معیار شیمیایی داشته باشیم و باید شاخص درمان را upbuild
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بناء کردن (فعل)
ground, mason, construct, build, erect, put up, upbuild

انگلیسی به انگلیسی

• construct, fortify (a structure), enlarge (a structure)

پیشنهاد کاربران

بپرس