up to the ears


تا بناگوش، (قرض یا گرفتار یا کار و غیره) تا خرخره، غرق، سراپا فرورفته

پیشنهاد کاربران

شدیدا گرفتار و درگیر چیزی بودن
تا خرخره غرق چیزی بودن
خیلی سرش تو چیزی شلوغه
I am up to my ears==I am snowed under ( with work )
( تا خرخره ) غرق کارم، خیلی سرم شلوغه،
I'm up to my ears = تا اینجا کار ریخته رو سرم !
تا خرتناق

بپرس