up for


1- (انتصاب یا انتخابات و غیره) نامزد، کاندید 2- در حال محاکمه شدن، مورد محاکمه، در دست دادرسی، در دادگاه 3- ( عامیانه)حاضر به شرکت (درکاری)

جمله های نمونه

1. We were dressed up for the party but she was still in her ordinary clothes.
[ترجمه گوگل]ما برای مهمانی لباس پوشیده بودیم اما او هنوز در لباس های معمولی خود بود
[ترجمه ترگمان]ما برای جشن لباس پوشیده بودیم، اما او هنوز در لباس های معمولی خود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It can be cheaper to stump up for a new washing machine than to get your old one repaired.
[ترجمه جلال میناوند] ( هزینه ی ) خریدن یک ماشین لباسشویی جدید میتواند ارزان تر از تعمیر ماشین قدیمی تمام شود.
|
[ترجمه گوگل]خرید یک ماشین لباسشویی جدید می تواند ارزان تر از تعمیر ماشین لباسشویی قبلی باشد
[ترجمه ترگمان]این کار می تواند برای یک ماشین لباس شویی جدید برای یک ماشین لباس شویی جدید ارزان تر باشد تا اینکه یک ماشین قدیمی تعمیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We both knew we had to psych ourselves up for the race.
[ترجمه گوگل]هر دوی ما می دانستیم که باید برای مسابقه روانی کنیم
[ترجمه ترگمان]جفتمون می دونستیم که باید خودمون رو به خاطر مسابقه روانی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She bailed a cow up for milking.
[ترجمه گوگل]او یک گاو را برای دوشیدن وثیقه گذاشت
[ترجمه ترگمان]یه گاو رو برای شیر گرفتن آزاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hospital had virtually given her up for dead, but she eventually recovered.
[ترجمه گوگل]بیمارستان عملاً او را به خاطر مرگ تسلیم کرده بود، اما او در نهایت بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]بیمارستان عملا او را برای مردن آماده کرده بود، اما بالاخره بهبود پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Next door, 200 girls are limbering up for their ballet exams.
[ترجمه گوگل]در همسایگی، 200 دختر برای امتحان باله خود را آماده می کنند
[ترجمه ترگمان]در همسایگی، ۲۰۰ دختر برای امتحانات باله خود آماده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I wish you'd shut up for a moment and listen to what the rest of us have to say.
[ترجمه گوگل]کاش یک لحظه ساکت می شدی و به حرف های بقیه گوش می دادی
[ترجمه ترگمان]ای کاش یه لحظه خفه می شدی و به حرفای بقیه گوش می دادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Oh, buck up for heaven's sake, Anthony! I'm sick of looking at your miserable face.
[ترجمه گوگل]اوه، به خاطر بهشت، آنتونی! حالم از نگاه کردن به چهره ی بدبختت بهم میخوره
[ترجمه ترگمان]اوه، به خاطر خدا، آنتونی! از نگاه کردن به صورت your خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. On February 12th he put up for sale a second tranche of 32 state-owned companies.
[ترجمه گوگل]در 12 فوریه او بخش دوم 32 شرکت دولتی را برای فروش گذاشت
[ترجمه ترگمان]در ۱۲ فوریه او سهم خود از ۳۲ شرکت دولتی را به فروش رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bridal couple stood up for the first dance.
[ترجمه گوگل]زوج عروس برای اولین رقص بلند شدند
[ترجمه ترگمان]عروس و داماد برای اولین رقص بلند شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A strong man stands up for himself. A stronger man stands up for others.
[ترجمه گوگل]یک مرد قوی برای خودش می ایستد یک مرد قوی تر از دیگران دفاع می کند
[ترجمه ترگمان] یه مرد قوی برای خودش پاپوش درست میکنه مرد قوی تری برای دیگران می ایستد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can't you stick up for yourself sometimes?
[ترجمه گوگل]نمی تونی بعضی وقتا به خودت فکر کنی؟
[ترجمه ترگمان]نمی توانی بعضی وقت ها به خودت بچسبی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It looks like it's thumbs up for their latest album.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که برای آخرین آلبوم آنها به شما کمک می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که این فیلم برای آخرین آلبوم آن ها تایید شده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The soldiers lined up for inspection.
[ترجمه گوگل]سربازان برای بازرسی صف کشیدند
[ترجمه ترگمان]سربازها برای بازرسی صف کشیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Will you stand up for me?
[ترجمه گوگل]آیا برای من خواهی ایستاد؟
[ترجمه ترگمان]می شه کنار من وایسی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

مترادف :
I'm in
I'm down with it
count me in
پایه بودن برای انجام کاری
نکته= این عبارت تست کنکور زبان تخصص 1401 بوده است
up for
“I’m not up for” means “I
don’t want to” or “I don’t have enough energy to do this.
?Up for game
پایه هستی برای بازی؟
پایه بودن
To be ready
آماده بودن برای انجام کاری

بپرس